کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل پنج

      فصل پنج


    شب عاشوراست و فردا روز ظهور امام زمان!
    امشب، پايان روزگار غيبت رقم مى خورد. شهر مكّه در تاريكى فرو رفته استّ امّا كنار كعبه نورانى است. امشب كسى به مسجد الحرام نيامده است.[35]
    آن جوان را مى بينى كه كنار كعبه مشغول دعاست؟ نمى دانم او با خدا چه نجوايى دارد.
    آيا مى خواهى نزديك برويم و او را از نزديك ببينيم؟
    او امام زمان است كه در اين خلوت شب با خداى خود راز و نياز مى كند.
    آيا مى دانى مُضطرّ واقعى اوست كه خدا دعاى او را مستجاب و امر ظهورش را اصلاح مى كند؟[36]
    خدا در قرآن مى گويد: (أمَّنْ يُجيبُ الْمُضْطَرَّ إذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ); چه كسى دعاى مُضطرّ را اجابت مى كند و سختى ها را از او دور مى نمايد؟[37]
    اكنون سؤال مهمّى از تو دارم: آيا مى دانى امام زمان چگونه مى فهمد كه دعاى او مستجاب شده است؟
    او از كجا مى فهمد كه بايد قيام كند؟
    آيا مى دانى كه در آن لحظاتى كه قرار است دوران غيبت تمام شود، چه حوادثى روى مى دهد؟
    اگر دقّت كنى مى بينى كه امام به همراه خود يك پرچم آورده است.[38]
    خداى من! آن پرچم خود به خود باز مى شود.[39]
    آيا مى توانى نوشته روى پرچم را بخوانى؟
    روى پرچم چنين نوشته شده است: "البَيعَةُ لله". يعنى هر كس با صاحب اين پرچم بيعت كند در واقع با خدا بيعت كرده است.[40]
    صدايى به گوش مى رسد. اين صدا از كيست؟
    امام كه مشغول دعا است، شخص ديگرى هم در اينجا نيست، پس چه كسى است كه سخن مى گويد؟
    گوش كن ! آيا مى شنوى چه مى گويد؟
    ــ اى ولىّ خدا، قيام كن!
    من اين طرف و آن طرف را نگاه مى كنم تا شايد گوينده اين سخن را بيابم.
    عجب ! اين همان پرچم است كه با قدرت خدا به سخن در آمده است . همسفرم! تعجّب نكن ! مگر مقام امام زمان بالاتر از موسى(عليه السلام) نيست؟
    مگر درخت به اذن خدا به سخن درنيامد و با موسى(عليه السلام) سخن نگفت؟
    در اينجا هم به امر خدا، پرچم با امام زمان سخن مى گويد.
    شمشير امام را نگاه كن كه خود به خود از غلاف بيرون مى آيد و با آن حضرت سخن مى گويد: "اى ولىّ خدا قيام كن!".[41]
    نگاه كن، مسجد الحرام چقدر نورانى شده است!
    چه شورى بر پا شده است! فرشتگان دسته دسته به مسجد الحرام مى آيند.
    در ميان آنها فرشتگانى كه در جنگ بدر به يارى پيامبر آمدند نيز حضور دارند.[42]
    مسجد پر از صف هاى طولانى فرشتگان مى شود. در اين ميان دو فرشته بزرگ الهى را مى بينى، آنها جبرئيل و ميكائيل(عليهما السلام) هستند.
    جبرئيل با كمال ادب خدمت امام مى رسد و سلام مى كند و مى گويد: "اى سرور و آقاى من ! اكنون دعاى شما مستجاب شده است".[43]
    اينجاست كه امام دستى بر صورت خود مى كشد و مى فرمايد: "خدا را حمد و ستايش مى كنم كه به وعده خود وفا كرد و ما را وارثِ زمين قرار داد".[44]
    نگاه كن! چگونه امام با شنيدن سخن جبرئيل حمد و شكر خدا را مى كند.
    پس من و تو هم بايد شكرگزار خدا باشيم كه روزگار سياه غيبت به سر آمد و سپيده ظهور دميد.
    به نظر تو اوّلين كار امام در هنگام ظهور چيست؟
    جواب يك كلمه بيشتر نيست: نماز .
    آرى، امام در كنار كعبه مى ايستد و نماز مى خواند.[45]
    شايد امام به شكرانه اينكه خدا به او اجازه ظهور داده است، نماز مى خواند.
    و شايد او مى خواهد با نماز از خدا طلب يارى كند; زيرا او راهى بسيار طولانى پيش روى خود دارد و نيازمند يارى خداست. وقتى نماز تمام مى شود او از جاى خود برمى خيزد و ياران خود را صدا زده و مى گويد: اى ياران من ! اى كسانى كه خدا شما را براى ظهور من ذخيره كرده است به سويم بياييد.
    نگاه كن، ببين !
    ياران امام يكى بعد از ديگرى، خود را به مسجد الحرام مى رسانند.
    همه آنها كنار درِ كعبه دور امام جمع مى شوند...
    اكنون امام به كعبه، خانه يكتاپرستى تكيه مى زند و اوّلين سخنان خود را براى يارانش مى گويد.
    او اين آيه قرآن را مى خواند:(بَقيَّةُ اللهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤمِنينَ).[46]
    و سپس مى فرمايد: "من بَقيّةُ الله و حجت خدا هستم".[47]
    مى دانم كه مى خواهى بدانى معناى "بَقيّة الله" چيست.
    حتماً ديده اى بعضى افراد، وسايل قيمتى تهيّه كرده، آن را در جايى مطمئن قرار مى دهند. آن وسايل، ذخيره هاى آنها هستند.
    خدا هم براى خود ذخيره اى دارد. او پيامبران زيادى براى هدايت بشر فرستاد. پيامبران همه تلاش خود را انجام دادند.
    ولى آنها موفق نشدند كه حكومت الهى را تشكيل بدهند; زيرا هنوز مردم آمادگى آن را نداشتند.
    امام زمان ذخيره خداست تا امروز حكومت عدل الهى را در همه جهان برپا كند.
    آرى، امام بَقيّةُ الله است، او ذخيره خداست. او يادگار همه پيامبران است.
    چه جمع زيبايى، يك شمع و سيصد و سيزده پروانه !
    آيا آن ستون نور را مى بينى؟
    يك ستون نور از بالاى سر ياران امام زمان به آسمان رفته است. اين ستون خيلى نورانى است. همه مى توانند اين نور را ببينند.
    اين معجزه خدا و نشانه ظهور است. همه مردم دنيا، اين نور را مى بينند و دلشان شاد مى شود.[48]
    ياران امام دور شمع وجود او حلقه زده اند، من در اين ميان نگاهم را از محبوبم برنمى دارم.
    نگاه كن ! آستينِ چپ پيراهن امام را ببين، آيا آن لكه سرخ را روى آن مى بينى؟
    به راستى چرا لباسِ امام، خون آلود است؟ آيا به بدن او صدمه اى وارد شده است؟
    نه، اين خونِ سرخى كه تو مى بينى يك تاريخ است، يك نماد است. اين خون، بسيار قديمى است و يك دنيا حرف دارد، تو را به جنگ اُحُد و زمان پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) مى برد.
    اين سرخى خون، ميراث ساليان دراز است، اين خون، خون لب و دندان پيامبر است.
    در جنگ اُحُد وقتى كه لب و دندان پيامبر زخمى شد، قطراتى از آن خون بر آستين پيراهن او چكيد.
    امروز همان لباس پيامبر را فرزند عزيزش بر تن كرده است.[49]


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۵: از كتاب داستان ظهور نوشته مهدي خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن