کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل هفت

      فصل هفت


    اينجا مدينه است و من در مسجد در كنار ديگر مسلمانان نشسته ام.
    راستش را بخواهيد من به عشق ديدن پيامبر از راه دورى به اين شهر آمده ام.
    نگاهم به در مسجد است، كى مى شود كه خورشيد مدينه از اين در طلوع كند؟
    آن جا را نگاه كن! پيامبر دارد وارد مسجد مى شود، تپش قلب من تند و تندتر مى شود.
    از جا بر مى خيزم و به آن حضرت سلام مى كنم ...
    خدايا، تو چقدر اين پيامبرت را متواضع آفريده اى.
    او در جمع ياران خود مى نشيند، هيچ ترتيب و آدابى نمى جويد.
    همه منتظر هستند، مسجد سراسر سكوت است، همه مى خواهند از سخنان او بهره بگيرند.
    پيامبر نگاهى به آنها مى كند و آهى مى كشد و چنين مى گويد:
    ياران من! روزى خواهد آمد كه من در ميان شما نخواهم بود و در آن روز مردم عوض خواهند شد، آنها ظاهر خود را بسيار زيبا جلوه خواهند داد، امّا دل هاى آنها تاريك خواهد بود.
    آنها دين را براى دنيا خواهند خواست، در آن روز، دين ابزارى براى رسيدن به دنيا خواهد شد.
    دين دارى آنها چيزى جز ريا نخواهد بود. آنها از خدا هيچ ترسى نخواهند داشت و در خلوت، گناهان بسيار انجام خواهند داد. در آن روزگار، مردم به بلاى بزرگى مبتلا خواهند شد.
    من به فكر فرو مى كنم، به راستى آن بلاى بزرگ چه خواهد بود؟
    بعد از لحظاتى خود پيامبر جواب اين سؤال مرا مى دهند: "آن روز مردم دعا خواهند نمود، امّا خدا دعاى آنها را مستجاب نخواهد كرد".[7]
    آرى، پيامبر تأكيد مى كند كه وقتى در جامعه ريا رواج پيدا كند هيچ دعايى مستجاب نخواهد شد.
    آن روزى كه دين وسيله اى براى رسيدن به دنيا و پول بشود ديگر خدا به گريه ها و اشك ها و دعاهاى ما توجّهى نخواهد كرد.
    چرا كه ما دين خدا را وسيله رسيدن به آرزوهاى مادّى و دنيايى خود قرار داده ايم.


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۷: از كتاب فقط به خاطر تو نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن