کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    هشتمين مادر: نَجمه(عليها السلام)

      هشتمين مادر: نَجمه(عليها السلام)


    مادر امام رضا(عليه السلام)

    تو در جنوب كشور "فرانسه" در اروپا به دنيا آمدى، زادگاه تو بندر "مَرسى" در جنوب فرانسه است، امروزه آن را بندر "مارسى" مى خوانند. تو را بيشتر "نَجمه" مى خوانند، اين كلمه به معناى "ستاره" مى باشد، پدر و مادرت اميد داشتند كه تو در آسمان خوبى ها همچون ستاره بدرخشى و براى همين اين نام را براى تو انتخاب كرده اند و سرانجام هم چنين شد، تو سعادت پيدا كردى كه مادر امام رضا(عليه السلام) بشوى و چه سعادتى از اين بالاتر! تو مادر پنج امام شيعه هستى، مهدى(عليه السلام) كه همه در انتظار آمدن او هستند از نسل توست.

    * * *


    تقدير چنين رقم مى خورد كه تو از فرانسه به عنوان كنيز به مدينه برده مى شوى، وقتى به مدينه مى رسى امام كاظم(عليه السلام) فرستاده اى مى فرستد و او با كسى كه تو را به مدينه آورده است سخن مى گويد، ساعتى بعد در خانه امام هستى، او تو را در راه خدا آزاد مى كند، سپس از تو مى خواهد نزد مادرش "حميده" بروى تا از او درس دين بياموزى، اكنون به خانه امام صادق(عليه السلام)مى روى و نزد همسرش (حميده) درس مى آموزى، تو جز بزرگوارى و زيبايى در خانه امام نمى بينى، تو شيفته اين خاندان شده اى.
    تو بسيار با ادب هستى و همواره احترام زيادى از حميده مى گيرى. روزى از روزها حميده به فرزندش (امام كاظم(عليه السلام)) چنين مى گويد: "من كسى را بافضيلت تر از او تا به حال نديده ام...". اينجاست كه امام كاظم(عليه السلام) تصميم مى گيرد با تو ازدواج كند، پس به تو پيشنهاد ازدواج مى دهد و تو قبول مى كنى.

    * * *


    امام صادق(عليه السلام) از اين ماجرا باخبر مى شود، پس به خانه شما مى آيد و به روى تو لبخند مى زند، تو عروس او هستى، پس به فرزندش امام كاظم(عليه السلام)چنين مى گويد: "فرزندم! اين خانم براى تو فرزندى مى آورد كه حجّت خدا در روى زمين خواهد بود، وقتى فرزند او به دنيا آمد اسم او را على بگذار! خوشا به حال كسى كه على را دوست بدارد و به او ايمان آورد و واى به حال كسى كه با او دشمنى ورزد".
    مدّتى مى گذرد، خدا به شما فرزند پسرى مى دهد، اسم او را "على" مى گذاريد، فرزند شما بعداً با لقب "رضا" مشهور مى شود، آرى، او امام هشتم شيعيان خواهد بود و خدا محبّت او را در دل هاى شيعيان زياد خواهد كرد و شيعيان او را بسيار دوست خواهند داشت، او پناه شيعيان خواهد بود، اكنون كه نام او را مى شنوم اشك شوق در چشمم حلقه مى زند و چنين مى گويم:

    * * *


    * * *


    * * *


    زندگى شما آغاز مى شود، امام كاظم(عليه السلام) با عزّت و احترام با تو رفتار مى كند، آرى، پنج امام از نسل تو خواهند بود، اگر خدا زنى را مى شناخت كه بيش از تو شايستگى اين مقام را داشت او را به مقام مادرى امام برمى گزيد، معلوم مى شود كه تو شاهكار خلقت هستى، همانند صدفى كه در درون آن، مرواريد گرانبهايى است، تو در وجود خودت، مرواريد عفت، پاكدامنى و ايمان را داشتى ولى اين سرمايه هاى تو از ديده ها پنهان بود.
    مدّتى مى گذرد، تو حامله مى شوى، تو صداى فرزندت را مى شنيدى كه ذكر خدا مى گويد، آرى، آن قدر پاك سرشت هستى كه وقتى حامله بودى صداى فرزندت را كه هنوز به دنيا نيامده بود مى شنوى.
    وقتى تاريخ زندگى مادران معصومين را بررسى مى كنم متوجّه مى شوم: در شرح حال زندگى حضرت آمنه(عليها السلام)، خديجه(عليها السلام)، فاطمه بنت أسد و فاطمه زهرا(عليها السلام) آمده است آنها صداى فرزندشان را (در هنگام حاملگى) مى شنيدند، تو هم در اين جهت همانند آنان مى باشى و صداى فرزندت (در هنگام حاملگى) را مى شنيدى، در شرح حال زندگى مادران ديگر، اين مطلب ذكر نشده است، اين نشان مى دهد كه تو مقام والايى دارى.
    آرى، تو مادر امام رضا(عليه السلام) هستى و من مى دانم آن حضرت تو را خيلى دوست دارد، اگر كسى او را به حق مادرش قسم دهد به او نگاه ويژه اى مى كند.
    امام رضا! اى امام مهربان! خودت مى دانى كه دل هاى ما چقدر از روزگار سياهى ها به تنگ آمده است، اگر شما دست ما را رها كنى ديگر اميد خود را از دست مى دهيم و لشكر نااميدى به وجود ما مى تازد و ما را به تباهى مى رساند، مولاى من! به حق مادر مهربانت، دست ما را بگير و به ما نگاهى كن كه نگاه تو براى دنيا و آخرت ما بس است... مولاى من! از تو مى خواهم به احترام مادرت از خدا بخواه حاجت صاحب اين قلم را بدهد...

    * * *


    نجمه خاتون! وقتى به امام كاظم(عليه السلام) خبر رسيد كه فرزند تو به دنيا آمده است او به ديدار تو آمد، در حالى كه لبخند به لب داشت به تو گفت: "اى نجمه! كرامتِ خدا بر تو مبارك باد!"، آرى، مقام مادرىِ امام، كرامتى از طرف خداست كه هر كسى شايستگى آن را ندارد، اينجا بود كه تو از جا برخاستى و امام رضا(عليه السلام) را در حالى كه در پارچه اى سفيد پيچيده بودى تقديم امام كاظم(عليه السلام) كردى، امام كاظم(عليه السلام) فرزندش را در آغوش گرفت و روى او را بوسيد و سپس در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت و با آب فرات، كام او را برداشت. بعد از لحظاتى نوزادش را به تو داد و چنين گفت: "فرزندت را بگير كه او ذخيره خدا و حجّت خدا بعد از من است". اكنون فرزندت در آغوش توست و تو با مهر مادرى او را بزرگ مى كنى...



کتاب با موضوع مادران معصومین


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۱۱: از كتاب دوازده مادر نوشته مهدي خداميان آراني هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن