کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    هفتمين مادر: حَميده(عليها السلام)

      هفتمين مادر: حَميده(عليها السلام)


    مادر امام كاظم(عليه السلام)

    تو در كشور "اندلس" در اروپا زندگى مى كنى، كشور اندلس را بعداً به نام كشور "اسپانيا" مى شناسند، خدا چنين تقدير كرده است كه تو به مقام مادرىِ امام كاظم(عليه السلام) برسى و شش امام شيعه از نسل تو باشند و چه افتخارى از اين بالاتر و برتر!
    امام باقر(عليه السلام) تصميم گرفته است تا مقدمات ازدواج پسر خود (امام صادق(عليه السلام)) را فراهم سازد، كاروانى وارد شهر مدينه شده است، قلم تقدير اين گونه رقم خورده است كه تو را به عنوان "كنيز" به مدينه آورده اند، ولى تو به اين شهر آمده اى تا مايه افتخار اروپا شوى، همه كسانى كه اهل اروپا هستند بايد به خود ببالند كه تو مادر شش امام هستى، آن مهدى موعود كه همه چشم انتظار او هستند، از نسل توست...
    تو از جنوب اروپا به مدينه آمده اى، راهى دور و دراز! در اين مسير مدينه هيچ مردى به تو نزديك نشده است، اين معجزه اى بزرگ است، زيرا خدا تو را براى مقام مادرى امام برگزيده است و تو از هر عيبى به دور هستى، خدا فرشتگانى را براى حفاظت از تو گماشته بود...

    * * *


    چقدر ديدار تو با امام باقر(عليه السلام) زيبا بود! او مى خواست براى پسرش (امام صادق(عليه السلام) زنى انتخاب كند)، پس وقتى تو را ديد پرسيد: اسم تو چيست؟ تو پاسخ گفتى: "اسم من حميده است"، حميده به معناى "پسنديده" و "ستوده" مى باشد، آن حضرت فرمود: "تو در دنيا و آخرت، ستوده و پسنديده خواهى بود".
    آن لحظه اى كه به دنيا آمدى نام تو را "حميده" نهادند، اين اسم عربى است، گويا خانواده تو با "فرهنگ عربى" آشنايى داشتند و براى همين اين نام عربى را براى تو برگزيدند، در آن روزگار، مسلمانان قدرت اوّل جهان بودند و فرهنگ آنان در همه جا، فرهنگ برتر قلمداد مى شد، نام هاى عربى در كشورهايى كه در اطراف كشورهاى مسلمانان بودند، نام هاى مقبول بودند و همه دوست داشتند آن نام ها را براى فرزندان خود انتخاب كنند.

    * * *


    مراسم ازدواج تو با امام صادق(عليه السلام) برگزار مى شود و تو به خانه آن حضرت مى روى. مدّتى مى گذرد، اكنون تو حامله هستى، سال 128 هجرى است، تو همراه با همسرت به سفر حج مى روى و مراسم حج را به جا مى آورى، وقتى مراسم حج تمام مى شود به سوى مدينه باز مى گردى، پنج روز در راه هستيد، به منطقه "اَبوا" مى رسيد و در آنجا منزل مى كنيد. همان جا كه قبر آمنه (مادر پيامبر) در آنجاست.
    عدّه اى از شيعيان همراه شما هستند، آنان در خيمه امام مهمان هستند، امام براى آنان صبحانه مى آورد، همه سر سفره مى نشينند تا همراه امام صبحانه ميل كنند، در اين هنگام زنى به در خيمه مى آيد و امام را صدا مى زند، آن زن به امام مى گويد: من از طرف همسر شما آمده ام، او شما را مى طلبد.
    امام از جا برمى خيزد و همراه آن زن مى آيد. مدّتى مى گذرد، امام به خيمه باز مى گردد، رو به ياران خود مى كند و مى گويد: "خدا به من پسرى عنايت كرد كه از همه مردم روىِ زمين بهتر است".
    امام چقدر خوشحال است كه خدا فرزندى همچون امام كاظم(عليه السلام) به او عطا كرده است، تو هم سجده شكر به جا مى آورى كه مادر امام شده اى. شما چند روز در آنجا مى مانيد و سپس به سوى مدينه مى رويد، وقتى امام صادق(عليه السلام) به مدينه مى رسد به شكرانه ولادت فرزندش، سه روز مهمانى مى گيرد و به مردم غذا مى دهد.

    * * *


    چند روز مى گذرد، يكى از شيعيان كه نامش يعقوب است به ديدار امام صادق(عليه السلام) مى آيد، يعقوب مى بيند كه امام دارد با نوزادى سخن مى گويد، بعد از مدّتى، امام به يعقوب رو مى كند و مى گويد: "اين فرزند من است، او امام بعد از من است. نزد او بيا و به او سلام كن".
    او جلو مى رود، سلام مى كند، امام كاظم(عليه السلام) كه اكنون نوزاد است لب به سخن مى گشايد و جواب سلام او را مى دهد و مى گويد: "اين چه نامى بود براى دخترت انتخاب كرده اى؟ خدا اين نام را دشمن مى دارد، برو نام دخترت را عوض كن!". يعقوب به فكر فرو مى رود، خدا دخترى به او داده است و او را "حُميرا" ناميده است، (حميرا، لقب عائشه است).
    اكنون امام صادق(عليه السلام) به يعقوب نگاهى مى كند و مى فرمايد: "اى يعقوب! به سخن فرزندم گوش كن! نام دخترت را تغيير بده". يعقوب يقين مى كند كه امام حتّى در كودكى از خيلى چيزها باخبر است، او تصميم مى گيرد نام دخترش را تغيير دهد.

    * * *


    تو احكام دين را از شوهرت (امام صادق(عليه السلام)) فرا مى گيرى، هر چه زمان مى گذرد بر علم و دانش تو افزوده مى شود تا آنجا كه امام صادق(عليه السلام) به زنان دستور مى دهند تا نزد تو بيايند و احكام دين را از تو بياموزند. براى مثال يكى از شيعيان نزد امام صادق(عليه السلام) آمد و چنين گفت: ما مى خواهيم به سفر حج برويم و نوزاد ما همراه ماست، چه كار بايد بكنيم؟ امام در پاسخ گفت: به همسرت بگو تا نزد حميده برود و از او سؤال كند كه چه كار بايد بكند. پس همسر آن شخص نزد تو آمد و تو به او ياد دادى كه در اين سفر چه كار بايد بكند تا آن كودك نيز از ثواب حج بهره مند شود.



کتاب با موضوع مادران معصومین


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۱۰: از كتاب دوازده مادر نوشته مهدي خداميان آراني هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن