قسمت پنجم زيارت نامه اين است: "اى عبّاس! خدا لعنت كند كسانى كه با شما دشمنى كردند... از راه و رسم دشمنان شما بيزارم...".
من براى زندگى در اين دنيا، دو راه بيشتر ندارم، يا بايد به حزبِ خدا بپيوندم يا به حزبِ شيطان.
وقتى من از دشمنان شما بيزارى مى جويم، از شيطان و حزب او و دوستانش بيزار شده ام.
من مى دانم كه دين، هم اصول دارد و هم فروع.
"تولّا" و "تبرّا" از فروع است، تولّا، يعنى با دوستان خدا دوست بودن!
تبرّا، يعنى با دشمنان خدا دشمن بودن!
مگر دين چيزى به غير از دوست داشتن و دشمن داشتن مى باشد؟
دين يعنى اين كه دوستان خدا را دوست بدارى و دشمنان خدا را هم دشمن بدارى.
[69] تبرّا، يعنى شيطان ستيزى و شيطان گريزى!
تبرّا، يعنى بى رنگى تمام جاذبه ها و جلوه هاى شيطانى در زندگى من! تبرّا، براى هميشه، بريدن از همه پليدى ها و پيوستن به همه خوبى ها مى باشد.
من به مسلمانانى كه در زمان هاى گذشته بوده اند، احترام مى گذارم و فقط از گروهى كه با اهل بيت دشمنى كردند، بيزارى مى جويم، من هرگز ناسزا و دشنام به كسى نمى گويم. لعن با دشنام فرق مى كند، خدا در قرآن از دشنام دادن نهى نموده است، امّا در قرآن، ستمكاران لعنت شده اند. من در اينجا گروهى را لعنت مى كنم كه بر خاندان پيامبر، ظلم و ستم روا داشتند و خون آنان را بر روى زمين ريختند.