کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل هشت

      فصل هشت


    صبح زود است و همه آماده حركت به سوى مدينه هستند. ما ديگر بايد با سرزمين خيبر خداحافظى كنيم.
    نگاه تو به خيبر خيره مى ماند، جايى كه معجزه دست خدايى على(عليه السلام) را با چشم ديدى!
    تاريخ هيچ گاه اين معجزه را فراموش نخواهد كرد. نام خيبر با نام على(عليه السلام) گره خورده است.
    ديگر هيچ كس خيبر را بدون على(عليه السلام) نخواهد شناخت.
    لشكر اسلام به سوى مدينه به پيش مى رود. آفتاب بالا آمده است. صداى زنگ شترها سكوت دشت را مى شكند.
    ساعتى مى گذرد. اكنون ما به يك دو راهى مى رسيم. يك راه به طرف جنوب مى رود و به مدينه مى رسد. راه ديگر به سمت غرب و تو را به فَدَك مى رساند.
    لشكر اسلام به راه مدينه مى رود، مقصد ما شهر پيامبر است; امّا چشم تو به راه فدك خيره مانده است و در فكر فرو رفته اى. صدايت مى زنم:
    ــ همسفر! كجايى! اينجا نيستى!
    ــ آرى، دلم در سرزمين فدك است. كاش مى شد به فدك مى رفتم و از نزديك آنجا را مى ديدم.
    ــ مگر در فدك چه خبر است كه مى خواهى آنجا بروى؟
    ــ نمى دانم; امّا حسّ غريبى به من مى گويد كه من بايد فدك را از نزديك ببينم. گمان مى كنم يك رازى در آينده اين فدك است كه مرا بى قرار كرده است. فدك گمشده من است. نمى دانم چه كنم؟
    ــ خوب زودتر اين را به خود من مى گفتى. ما با هم به فدك مى رويم.
    ــ جانِ من راست مى گويى!
    ــ بله كه راست مى گويم. شايد باور نكنى; امّا بدان كه در همه دنياى به اين بزرگى، بزرگ ترين سرمايه ام تو هستى. يك خواننده و همسفر خوب!
    لحظه اى با خود فكر مى كنم. مى خواهم جورى برنامه ريزى كنم كه ما به فدك برويم، آنجا را ببينيم و سريع برگرديم طورى كه قبل از ورود پيامبر به مدينه به لشكر اسلام ملحق شويم. اين نياز به برنامه ريزى دقيقى دارد:
    از خيبر تا فدك حدود 70 كيلومتر راه است كه ما با اسب هاى خود مى توانيم در يك روز به آنجا برسيم. يك روز هم مى خواهيم آنجا بمانيم. فاصله فدك تا مدينه حدود 140 كيلومتر است كه ما مى توانيم اين فاصله را دو روزه برويم.
    در واقع سفر ما به فدك و بازگشت به مدينه چهار روز طول خواهد كشيد; امّا فاصله خيبر تا مدينه 120 كيلومتر است و چون عدّه اى با پاى پياده هستند و به صورت قافله حركت مى كنند سه يا چهار روز در راه خواهند بود. فكر مى كنم ما مى توانيم بعد از بازگشت از فدك در نزديكى هاى مدينه به آنها ملحق شويم.[135]
    و اين گونه است كه سفر دو نفرى ما آغاز مى شود و ما به سوى سرزمين فدك به پيش مى رويم.

    * * *



    به راستى فدك چگونه جايى است؟ آيا آنجا باغ دور افتاده اى است؟ بعضى ها هم مى گويند آنجا باغ حاصلخيزى است و براى همين خدا آن را به پيامبر داده است. اگر فدك باغ است، وسعت آن چقدر است؟
    در همين فكرها هستم و در حقّ تو دعا مى كنم. اگر تو نبودى من هيچ وقت به فكرم نمى رسيد كه به فدك بروم و آنجا را از نزديك ببينم. از قديم گفته اند شنيدن كى بود مانند ديدن!
    آفتاب به وسط آسمان رسيده است. وقت نماز فرا رسيده است. فكر مى كنم كنار آن درخت، چشمه اى باشد، خوب است نمازمان را آنجا بخوانيم.
    بعد از نماز، نان و خرمايى را كه همراه خودت دارى، مى آورى و اين ناهار ما مى شود. من مى خواهم كمى استراحت كنم; تو مى گويى: "راه تو را مى خواند".
    تا چشم به هم مى زنم سوار اسب سفيدت شده اى. من هم بلند مى شوم و سريع به سفر خود ادامه مى دهيم.
    غروب نزديك است و مقدارى از راه باقى مانده است. فدك، پشت همان رشته كوه است. خورشيد در افق فرو مى رود، هوا تاريك مى شود. بايد شب را در همين جا اتراق كنيم.
    صبح زود به سوى فدك مى رويم. اكنون مى توانى نخلستان هاى فدك را ببينى.
    خداى من! چه نخلستان هاى بزرگى!
    تا چشم كار مى كند درخت هاى سر به فلك كشيده خرما!
    من از تعجّب نزديك است شاخ در بياورم!! آيا اينجا همان جايى است كه مى گفتند يك باغ است؟ كجاى فدك به باغ مى خورد؟ كيلومترها نخلستان در اينجاست!
    فدك يك باغ نيست يك سرزمين حاصلخيز است![136]
    ساعتى در اين نخلستان ها راه مى رويم. چشمه هاى آب در اينجا جارى است. انواعِ درختان ميوه به چشم مى آيند.[137]
    خيلى دلم مى خواهد بدانم مساحت اين سرزمين چقدر است. خوب است از يكى از اهالى اينجا سؤال كنيم. آنجا گروهى از كشاورزان مشغول آبيارى هستند. نزديك مى رويم و سؤال مى كنيم. آنها جواب مى دهند نخلستان هاى فدك حدود ده هكتار مى باشد (هر هكتار، ده هزار متر مربع است).[138]
    جلوتر كه مى رويم به قلعه بزرگى مى رسيم. اين همان قلعه اى است كه مردم فدك در آن زندگى مى كنند.
    فكر مى كنم كه خداوند هديه اى ارزشمند به پيامبر خود داده است و فدك درآمد بسيار زيادى داشته باشد. البته پيامبر درآمد فدك را ميان فقيران مدينه تقسيم خواهد كرد.
    در حال حاضر اسلام در حال گسترش است. عدّه زيادى از مسلمانان كه در مكّه زندگى مى كنند در شرايط سختى هستند. مكه در تصرف بت پرستان است. مسلمانان آنجا خانه و زندگى خود را رها مى كنند و با دست خالى به سوى مدينه مى آيند.
    تا چه زمانى پيامبر بايد شاهد فقر و ندارى ياران خود باشد؟
    خدا به او ثروتى داده است تا بتواند به مسلمانان فقير كمك كند تا خانه اى براى خود تهيه كنند و زندگى دست و پا كنند.
    تو در نخلستان ها قدم مى زنى. اينجا را خيلى دوست دارى. طبيعت زيباى اينجا چشم تو را نوازش مى دهد.
    اينجا سرزمينى نيمه كوهستانى است و هواى بهترى نسبت به مدينه دارد. چشمه هاى جارى آب، صداى پرندگان، پرواز پرنده ها براى تو روح بخش است.
    مى دانم دوست دارى چند روزى اينجا بمانى و صفا كنى; امّا قرار ما اين بود كه بعد از ديدن فدك، زود به سوى مدينه باز گرديم.
    تو رو به من مى كنى و مى گويى: لحظه اى ديگر صبر كن! و باز در دل نخلستان ها مى روى.
    نمى دانم تو را چه شده است؟ چرا نمى توانى از فدك دل بكنى؟ چرا دلت اسير اين سرزمين شد؟ چرا؟
    ناگهان نسيم مىوزد و تو بوى گل ياس را احساس مى كنى. مدهوش مى شوى.
    آخرين نگاه تو به سرزمين فدك با بوى گل ياس آميخته شده است. فدك هميشه تو را به ياد گل ياس مى اندازد. در گوشه قلبت مى نويسى: "فدك، سرزمين گل ياس است".
    رو به من مى كنى و مى گويى: اين بوى ياس از كجاست؟ من نمى دانم، تو نمى دانى، هيچ كس نمى داند.
    گذشت زمان اين راز را آشكار خواهد كرد.


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۸: از كتاب سرزمين ياس نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن