کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل بيست ودو

      فصل بيست ودو


    موسى(عليه السلام) به سوى قوم خود مى رود، او تورات را همراه خود دارد، او بايد مأموريّت بزرگ خويش را آغاز كند، اكنون كه تو با او سخن گفته اى او "كليم الله" شده است بايد بيشتر به هدايت مردم انديشه كند.
    همه مردم جمع شده اند و منتظر هستند تا او با آنان سخن بگويد، منبرى براى او آماده كرده اند، او بر بالاى منبر مى رود و براى مردم سخن مى گويد.
    اين صداى موسى(عليه السلام) است: "اى مردم! خدا با من سخن گفت و تورات را بر من نازل كرد".
    و تو از دل او خبر دارى، مى دانى الآن او به چه فكر مى كند، يك لحظه فكرى به ذهن او مى رسد، او با خود مى گويد: علم و دانش من از همه بيشتر است.
    آرى! او مى بيند كه تو تورات را بر او نازل كردى، تورات، كتاب آسمانى توست، سخنان تو در آن نوشته شده است، حتماً كسى بهتر از او در دنيا نيست.
    موسى(عليه السلام) در همين فكر است كه تو جبرئيل را خبر مى كنى و به او مى گويى: اى جبرئيل! خودت را به موسى برسان و به او بگو كه بايد نزد خضر برود و شاگردى او را بنمايد، زيرا علم و دانش خضر از او بيشتر است.*P*24
    و اين گونه مى شود كه موسى(عليه السلام) به جستجوى خضر(عليه السلام) پرداخت، او راه طولانى رفت تا توانست به خضر(عليه السلام) برسد. خضر(عليه السلام)از او خواست تا با هم به كشتى سوار شوند و به سفرى دور و دراز بروند، موسى(عليه السلام) در اين سفر، خيلى چيزها از خضر(عليه السلام) ياد گرفت و فهميد كه علم و دانش خضر(عليه السلام) از او خيلى بيشتر است.


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۲۲: از كتاب تا خدا راهى نيست نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن