کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل شش

      فصل شش


    وقتى كه تو را دارم، همه چيز دارم ولى بدون تو هيچ ندارم![65]
    ممنون توام كه با ياد خودت آرامش را به من عطا كردى!
    به راستى كه زندگى براى كسى كه مونسى چون تو نداشته باشد، چقدر سخت مى گذرد!
    تو هستى كه در مسير زندگى راهنماى من هستى، دستم مى گيرى و به سوى خود هدايتم مى كنى.[66]
    به اعمال خود نگاه كردم و آن را بسيار ناچيز ديدم;
    به خودم نظر كردم، ديدم كه ضعيف تر از آنم كه بتوانم شكر يكى از هزاران نعمت تو را بجاى آورم.
    به ناچيزى اعمالم نگاه مكن، بزرگى مقام خود را ببين.[67]




    خداى من !

    تاكنون كدامين اميدوار را نااميد كرده اى كه من نااميد شوم؟
    كدامين گداى درِ خانه ات را بى جواب گذاشته اى كه من از تو دل بركنم؟
    تو خود مرا به دعا كردن، دعوت كرده اى و وعده ام داده اى كه صدايم را بشنوى و دعايم را اجابت كنى![68]
    اگر مرا به خودم واگذارى هلاك مى شوم.
    و شيطان و هواى نفس بيچاره ام مى كنند.
    اگر مرا به درِ خانه غير خود بفرستى، باعث خوارى من شده اى، چرا كه فقط گدايىِ درِ خانه تو است كه عزّت مى آرود و افتخار![69]





    خداى من !

    موقعى كه غصّه ندارم و ايّام به كامم است، تو را فراموش مى كنم و هرگاه كه برايم مشكل پيش آمد و همه نااميدم كردند به سوى تو مى آيم.
    امّا از تو مى خواهم كه كارى كنى هميشه و در همه حال با تو باشم.
    در روزهاى خوشى ام نيز همنشين ياد تو باشم.[70]
    خودم خوب مى دانم كه شايسته نيستم، حتّى صدايم را بشنوى چه رسد كه جوابم را بدهى.
    امّا تو در قرآن فرمودى كه مرا بخوانيد و وعده فرمودى كه جواب مى دهى.
    اكنون تو را مى خوانم و صدايت مى زنم، پس تو هم به وعده ات وفا كن.[71]




    خداى من !

    وقتى به خودم نظر مى كنم، شرمنده مى شوم چون نافرمانى تو كرده ام امّا چون به تو فكر مى كنم، شاد مى شوم، چرا كه از تو جز زيبايى و مهربانى نديده ام.
    ديدى كه من نافرمانيت مى كنم امّا باز هم به من مهربانى ها كردى و همواره روزى و نعمت خود را بر من ارزانى داشتى.
    من تو را فراموش كرده بودم امّا تو همچنان به من لطف داشتى.
    گناهم را پرده پوشى كردى و مردم را از بديم آگاه نكردى.
    به خودت قسم كه تو بهترين مولا هستى و من بدترين بنده![72]





    خداى من !

    اى كسى كه از همه به من مهربان ترى!
    اى كسى كه در تنهايى هايم به تو پناه مى آورم[73]
    اگر قرار باشد كه تو فقط جواب بندگان خوبت را بدهى پس گنهكاران چه كنند؟ به درِ خانه چه كسى بروند؟ مگر آنها خدايى جز تو دارند؟
    مگر تو خودت دستور ندادى كه ما به يكديگر مهربانى كنيم پس چه كسى در مهربانى كردن شايسته تر است؟[74]
    به من نگاه كن و رويت را از من برمگردان
    كه تو خود مى دانى كه من به مهربانى تو نيازمندم![75]




    خداى من !

    در فكر آن بودم كه چه چيزى را در درگاه تو واسطه و شفيع خود قرار دهم تا تو قبولم كنى.
    ناگهان به ياد آن افتادم كه عشق تو به سينه دارم پس همان را واسطه بين خود و تو قرار دادم.[76]
    بزرگى تو بيش از اين است كه بخواهى مرا عذاب كنى.[77]
    اى كسى كه گناهان را مى بخشى و توبه بندگان را قبول مى كنى!
    كجاست آن مهربانى هاى زياد تو؟[78]
    اى روشنى چشم من!
    مى دانم هر كس كه تو را دوست بدارد، دوستش مى دارى.[79]





    خداى من !

    من آن كسى هستم كه گناهان بزرگى انجام داد;
    من از تو حيا نكردم;
    شيطان فريبم داد و من نافرمانىِ تو را نمودم;[80]
    اكنون سخت شرمنده تو هستم و تو آن كسى هستى كه همواره به من خوبى كردى و گناهم را بخشيدى.
    آرزوهاى مرا برآورده ساختى و دعايم را مستجاب كردى;
    نعمت هاى فراوان به من دادى و مرا پيش ديگران عزيز كردى و بلاها را از من دور ساختى و همواره ياورم بودى.[81]





    خداى من !

    بر قلبم الهام شده است كه تو خيلى آقا و بزرگوارى!
    ديگر فهميده ام كه رحمت تو بسيار زياد است.
    براى همين هرگز از درِ خانه تو نمى روم!
    آن قدر درِ خانه تو را مى زنم;
    آن قدر صدايت مى كنم تا دلت به رحم آيد، چرا كه جاى ديگرى را نمى شناسم كه به آن جا پناه ببرم!
    فقط و فقط درِ اين خانه را مى شناسم.
    فهميده ام كه هيچ كس از درِ اين خانه نااميد برنگشته است.
    به مهربانى تو دل بسته ام و منتظر مى مانم تا نگاهم كنى![82]





    خداى من !

    با ياد تو، اين دل من زنده است و با سخن گفتن با تو مى توانم ترس و وحشت را از خود دور كنم.
    اى مولاى من! اى اميد من! و اى نهايت آرزوى من!
    مى دانم كه تو مهربان بودن را بر خود لازم كرده اى، پس به آن مهربانيت، تو را قسم مى دهم، گناهم را ببخش و توبه ام را بپذير.
    كارى كن كه هرگز تو را از ياد نبرم!
    قلب مرا خلوتگاه محبّت خود ساز و وجود مرا با ياد خود بار ديگر زنده كن.
    اى بهار دل من![83]





نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۶: از كتاب خداى قلب من نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن