کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل پنج

      فصل پنج


    وقتى نافرمانى تو كردم و به گناه آلوده شدم به عفو تو اميد داشتم، چرا كه پيش از آن عفو و رحمت تو را ديده بودم.
    چون من مهربانى تو را ديده بودم، جرأت كردم كه گناه كنم، اگر از زود عصبانى شدنت هراس مى داشتم، از گناه دورى مى كردم!
    بندگانت همه فقير و محتاج تو هستند ولى من از همه به تو محتاج تر هستم، چرا كه گناهانم را كسى جز تو نمى بخشد!
    اكنون چه كنم؟ و به كجا بروم؟
    كيست كه اين بنده شرمنده را قبول كند جز خود تو؟
    تو خداى من هستى و من به مهربانى تو دل خوش كرده ام![50]




    خداى من !

    من كيستم كه تو بخواهى بر من غضب كنى;
    من كيستم كه تو مرا عذاب كنى;
    من در دستگاه با عظمت تو، ذرّه اى بيش نيستم ولى تو در اوج عظمت و جلالى!
    تو چگونه با آن همه بزرگى و عظمت مى خواهى يك ذرّه را عذاب كنى؟
    تو به عبادت و بندگى من نياز ندارى امّا من به مهربانى تو سخت نيازمندم.
    اگر تو مرا تنها گذارى، كيست كه مرا يارى كند؟
    اگر تو مايه آرامش من نشوى، چه كسى مى تواند اين قلب آشفته را آرام كند؟[51]




    خداى من !

    تو بزرگوارى و بس كريم!
    چون بزرگواران بخواهند عطايى كنند به كرم خود نگاه مى كنند، نه به شايستگى ديگران!
    من شايستگى مهربانى تو را ندارم امّا به كرم تو چشم دوخته ام!
    گر چه با گناهانى كه انجام داده ام رويم سياه است امّا از تو مى خواهم كه هيچ گاه رويت را از من برنگردانى.
    چرا كه خود مى دانى كه بنده ات فقط به مهر تو دل بسته است!
    بنده تو به خودت اميد دارد و مى داند كه اگر به غير تو دل خوش دارد، نااميد خواهد شد.[52]




    خداى من !

    اگر چه گاهى در بندگى تو كوتاهى مى كنم ولى نافرمانى تو را دشمن مى دارم.[53]
    اگر قرار باشد كه تو فقط به بندگان خوبت نگاه كنى پس گنهكاران به كجا پناه ببرند و با كه سخن بگويند![54]
    مرا از كسانى قرار ده كه صدايشان زدى و آنها نيز به سوى تو آمدند.[55]
    بار خدايا! چگونه از درِ خانه تو با نااميدى برگردم، حال آن كه آرزو داشتم كه چون به سوى تو رو كنم با مهربانى مرا بپذيرى.[56]





    خداى من !

    به اين فكر بودم كه من گداى درِ خانه تو نيستم!
    چرا كه گدايان چون از كسى جواب رد بشنوند، دل كنده و به جاى ديگر مى روند و اميد دارند كس ديگرى به آنها توجّه كند.
    امّا تو خود مى دانى من جاى ديگرى ندارم كه بروم.
    كجا بروم وقتى جز تو پناهى ندارم![57]
    اگر در جهنّم مرا جاى دهى در آن جا پرده از راز درون خود برمى دارم و به همه مى گويم كه تو را دوست دارم.[58]





    خداى من !

    يك آرزو به دل دارم كه عمرى است آن را از تو مى خواهم;
    هر روز و هر شب آن را از تو طلب مى كنم;
    مرا به آرزويى كه عمرم را به پاى آن گذاشته ام برسان كه آن آرزو همان رضايت و بخشش تو است.[59]
    به من نعمت هاى زيادى داده اى كه من نمى توانم آنها را بشمارم.
    اكنون از تو مى خواهم تا لطف خود را بر من كامل كنى و بخشش خودت را به من كرم كنى تا نعمت تو بر من تمام و كمال باشد.[60]




    خداى من !

    اگر مى بينى با اين همه گناه و معصيت، به عفو تو اميد دارم براى اين است كه بزرگوارى تو را به چشم خود ديده ام.
    وقتى با خودم خلوت مى كنم با خود مى گويم كه تو مرا مى بخشى و به خود مژده عفو تو را مى دهم، پس به بزرگواريت اميدم را نااميد مكن![61]
    من گداى درِ خانه توام و جاى ديگر نمى روم.
    خوب مى دانم كه تا به حال كسى را از درِ خانه خود نااميد نكرده اى!
    تو بودى كه مرا با خودت آشنا ساختى و اجازه ام دادى تا با تو سخن بگويم.
    اگر تو مرا با عفو و بخشش خود آشنا نمى كردى، من هم اميدوار نمى شدم، اكنون كه خود، اميدوارم كرده اى، آيا دلم را مى شكنى؟[62]




    خداى من !

    با اين همه مهربانى ها كه از تو سراغ دارم اگر از تو طلب عفو نكنم، خطا كرده ام، چرا كه تو بخشنده و مهربانى و گناهان بندگان خود را مى بخشى!
    تو از من بى نيازى و به من اين همه مهربانى مى كنى و من اين قدر به تو نيازمندم و نافرمانيت مى كنم!
    از تو مى خواهم، آرامش قلبم را در گرو ياد خودت قرار دهى و مرا يارى كنى تا از گناه فاصله بگيرم.
    از تو مى خواهم، تمام وجودم را متوجّه خود بنمايى و در وجود من اشتياق به كارهاى زيبا را قرار دهى و همچون بندگان خوبت، همواره از من راضى و خشنود باشى![63]




    خداى من !

    هرگز بنده خدايى غير از تو نبوده ام، كه اكنون به درِ خانه او بروم!
    كدامين مولا به غير تو به من مهربانى كرده است كه اكنون از او بخواهم بار ديگر مهربانى كند؟
    من جز تو مولا و آقايى ندارم!
    من خدايى جز تو نمى شناسم!
    اگر تو جواب مرا ندهى من چه كنم؟ كجا بروم؟
    با هزاران اميد به درِ خانه تو رو كرده ام!
    مى دانم كه هرگز اميد كسى را كه جز تو كسى را ندارد، نااميد نمى كنى؟[64]






نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۵: از كتاب خداى قلب من نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن