کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل نهم

      فصل نهم



    س: شما تأكيد زيادى به "مقام نورانيّت فاطمه(عليها السلام)" داريد، در اين باره هم براى ما سخن بگوييد.
    ج: هر چقدر معرفت ما به فاطمه(عليها السلام) زيادتر باشد، محبّت و علاقه قلبى ما به آن حضرت زيادتر مى شود و سعى مى كنيم كه فاطميّه را با شكوه تر برگزار كنيم و در طول سال هم بيشتر براى مصيبت آن حضرت، اشك بريزيم. من از شما سؤال مى كنم: ما براى كدام فاطمه(عليها السلام) عزادارى مى كنيم؟ ما كدام فاطمه(عليها السلام) را دوست داريم؟ دو جواب براى اين سؤال وجود دارد:
    * جواب اول: ما به فاطمه اى علاقه داريم كه دختر پيامبر ما بود و هيجده سال در اين دنيا زندگى كرد، او زنى مومن، پارسا، نيكوكار، فداكار و شجاع بود كه به دست دشمنان به شهادت رسيد و پيكر مطهّرش مخفيانه به خاك سپرده شد.
    * جواب دوم: ما به فاطمه اى علاقه داريم كه راز خلقت است، خدا نور او را قبل از خلقت زمين و آسمان ها آفريد، نور او قبل از اين كه فرشتگان خلق شوند، خلق شده است، او مقام نورانيّت دارد. زندگى او به هيجده سال خلاصه نمى شود. او يك حقيقت زنده است، اين حقيقت با مرگ به خاموشى نرفته است.

    س: منظور از مقام نورانيّت چيست؟
    ج: مقام نورانيّت درباره جسم فاطمه(عليها السلام) و زندگى او در اين دنيا نيست. جسم او در اين دنياىِ خاكى آفريده شد، ولى خدا نور او را قبل از همه چيز آفريد، آن نور، شعبه اى از نور عظمت خدا بود. آن نور، در واقع، روح فاطمه(عليها السلام) بود و همه مى دانيم كه روح، از جنس خاك نيست، اين جسم است كه از خاك آفريده شده است. خدا روح او را هزاران سال قبل از خلقت آسمان ها و زمين آفريد.
    نورِ فاطمه(عليها السلام) ساليان سال (همراه با نور محمّد و على(عليهما السلام)) خدا را عبادت مى كرد، يك ميليون سال گذشت، آنگاه خدا اراده كرد و جهان هستى را آفريد و سپس آدم(عليه السلام) را خلق كرد. خدا بر بندگانش منّت نهاد و آن سه نور را به اين دنياى خاكى آورد.
    آرى! خدا دوست داشت تا بندگانش به وسيله آن نور فاطمه(عليها السلام) هدايت شوند و به كمال برسند، براى همين آن نور را به اين دنيا آورد، خدا او را از ملكوت خود به اين دنيا آورد تا انسان ها را هدايت كند. آرى، او به اين دنيا آمد تا راه خدا را به همه نشان دهد، او آمد تا اين دنياى تاريك را با نور خود روشن كند، او يك حقيقت زنده است و مداوم روشنى بخش كسانى است كه پيرو مكتب شيعه هستند.

    س: يك حديث كه مقام نورانيّت را براى فاطمه(عليها السلام) ثابت مى كند بازگو كنيد.
    ج: در اينجا حديثى از امام جواد (عليه السلام) را ذكر مى كنم، اين حديث در كتاب "كافى" آمده است كه معتبرترين كتاب شيعه است. اين كتاب را شيخ كلينى نوشته است. او يكى از بزرگ ترين دانشمندان شيعه است. متن حديث اين است: امام جواد (عليه السلام)فرمود: "خدا يكتا بود و هيچ مخلوقى با او نبود. سپس خدا محمّد، على و فاطمه را آفريد و آنان هزار دوران ماندند و پس از آن، خدا چيزهاى ديگر را آفريد. خدا محمّد و على و فاطمه را بر آفرينش جهان هستى گواه گرفت و اطاعت آنان را بر همه مخلوقات واجب كرد و كارهاى مخلوقات را به آنان واگذاشت (بدون آنكه خود، كنار بكشد)، پس آنان هر چه را خواهند حلال كنند و هر چه را خواهند حرام سازند، ولى هرگز جز آنچه خدا مى خواهد نخواهند. اين همان دين است و هر كس جلوتر رود، از حق جدا شده است و هر كس از آن عقب بماند گمراه مى گردد و هر كس آن را بپذيرد به حق رسيده است".78
    اين حديث از آغاز آفرينش سخن مى گويد. قبل از اين كه خدا آسمان ها و زمين را خلق كند، نور محمّد و على و فاطمه را خلق كرد. اين سه نور، هزار دوران بودند. (مى گويند: هر دوران، هزار سال است). آرى، اين سه نور، يك ميليون سال ماندند و بعد از آن، خدا عرش و آسمان ها و زمين را آفريد. هزاران سال بعد از آن، خدا آدم (عليه السلام) را آفريد. اين حديث به خوبى مقام نورانيّت را براى پيامبر و على و فاطمه(عليهم السلام) بازگو مى كند. "در خانه اگر كس است يك حرف بس است".

    س: شما گفتيد كه زندگى فاطمه(عليها السلام) به هيجده سال خلاصه نمى شود و او يك حقيقت زنده است، منظور شما از اين سخن چه بود؟
    ج: متاسفانه بعضى ها اهل بيت(عليهم السلام) را با انسان هاى ديگر مقايسه مى كنند و براى همين است كه اشكالاتى به ذهن آنان مى رسد، در احاديث آمده است كه فاطمه(عليها السلام) براى فرزندش حسين(عليه السلام) گريه مى كند، گريه او آن قدر سوزناك است كه همه فرشتگان آسمان با شنيدن گريه او به گريه مى افتند.79
    كسى كه فاطمه(عليها السلام) را يك انسان معمولى در نظر مى گيرد ممكن است بگويد كه آخر چه معنا دارد كه فاطمه(عليها السلام) بعد از اين همه سال كه از حادثه كربلا گذشته است باز هم گريه كند؟ اكنون فاطمه(عليها السلام) در كنار حسينِ خودش در بهشت است و از ديدن او در شادى است، پس براى چه گريه كند؟ اين سخنان كسانى است كه از اسرار احاديث باخبر نيستند، فاطمه(عليها السلام)هنوز هم براى حسينِ خود گريه مى كند، زيرا گريه براى حسين(عليه السلام) نشانه آن است كه هنوز حجّت خدا مظلوم است و راه سقيفه زنده است و يار و مددكار مى طلبد، آن فكرى كه باعث شد حسين(عليه السلام) مظلومانه شهيد شود، امتداد دارد، مبارزه هنوز باقى است، ريشه مظلوميّت حسين(عليه السلام) همان سقيفه است، سقيفه يعنى فراموشى حجّت خدا. امروز هم كه مهدى(عليه السلام)حجّت خداست مظلوم و غريب است و آواره بيابان ها است. گريه فاطمه(عليها السلام) نشان دهنده اين است كه هنوز مسير ظلم و ستم بر حجّت خدا ادامه دارد.
    دشمنان زيادى تلاش مى كنند جوانان شيعه را از عزادارى جدا كنند، امّا چه چيزى باعث مى شود كه سال به سال بر رونق مجلس عزاى حسين(عليه السلام)افزوده شود؟ گريه سوزناك فاطمه(عليها السلام) اثرى عميق بر قلب شيعيان مى گذارد، تا زمانى كه فاطمه(عليها السلام) گريه مى كند، شيعه در تب و تاب است و براى حسين(عليه السلام) عزادارى مى كند، گريه فاطمه(عليها السلام) در عالم تكوين، اثر خودش را دارد، هيچ كس نمى تواند از شورِ شيعه بكاهد زيرا اين شور از قلب سوزناك فاطمه(عليها السلام) است، فاطمه(عليها السلام) يك حقيقت زنده است. فاطمه(عليها السلام) راز ضربان قلب شيعه است. فاطمه(عليها السلام) بانويى براى عمقِ تاريخ نيست، صداى او از گذشته نمى آيد، او زنده است، صداى او هم زنده است و از جنسِ امروز است.

    س: شما ريشه اشكالاتى (كه درباره مقام اهل بيت(عليهم السلام)) به ذهن بعضى ها مى رسد را چه مى دانيد؟
    ج: ريشه بسيارى از اشكالات اين است كه عدّه اى همواره اهل بيت(عليهم السلام)را با ديگران مقايسه مى كنند و براى همين نمى توانند احاديثى كه در مقام و منزلت اهل بيت(عليهم السلام) است را قبول كنند، براى مثال ما در روايات داريم كه حضرت فاطمه(عليها السلام) در لحظه جان دادن شيعيان حاضر مى شوند، همراه با او، پيامبر و على و ديگر ائمه(عليهم السلام) هم حاضر مى شوند، حالا عدّه اى كه اهل بيت(عليهم السلام) را با ديگران مقايسه مى كنند مى گويند: در يك لحظه ممكن است مثلاً صد نفر از شيعيان (در شرق و غرب جهان) از دنيا بروند، چگونه ممكن است كه حضرت فاطمه(عليها السلام)در يك لحظه در صد جا، حاضر شود؟ ريشه اين اشكال به اين برمى گردد كه آنها فاطمه(عليها السلام) را مانند يك انسان معمولى در نظر مى گيرند در حالى كه او راز خلقت است، خدا به او چنان قدرتى داده است كه مى تواند در يك لحظه در مكان هاى مختلف، حضور پيدا كند. ما بر اين باوريم كه مقام فاطمه(عليها السلام) از فرشتگان (حتّى عزرائيل) بالاتر است، خوب، در هر لحظه عدّه زيادى در جهان از دنيا مى روند، چگونه ما قبول مى كنيم كه عزرائيل در مكان هاى مختلف حضور پيدا مى كند و جان انسان ها را مى گيرد، اگر اين مطلب را قبول دارى پس بايد قبول كنى كه فاطمه(عليها السلام)(به اذن خدا) نزد شيعيان (در لحظه جان دادن آنها) حاضر مى شود.

    س: اين سخن شما باعث شد تا به جواب سؤالى كه مدّت ها در ذهن ما بود برسيم.
    ج: كدام سؤال؟
    س: ما شنيده بوديم كه فاطمه(عليها السلام) در هر مجلس روضه اى كه براى امام حسين(عليه السلام) برگزار مى شود، حاضر مى شود، مدّت ها با خود فكر مى كرديم كه چگونه ممكن است آن حضرت در مكان هاى مختلف حاضر شود، اكنون با سخن شما، جواب را يافتيم. چقدر خوب بود در اينجا حديثى از فضائل فاطمه(عليها السلام) را كه اهل سنّت نقل كرده اند بازگو مى كرديد!
    ج: اين حديث را "حاكم نيشابورى" كه از علماى بزرگ اهل سنّت است ذكر كرده است و گفته است: "اين حديث، صحيح است". او نقل مى كند كه يك روز پيامبر به فاطمه(عليها السلام)چنين فرمود: "اى فاطمه! همانا خدا به خشم تو، خشمگين مى شود و به خشنودى تو، خشنود مى شود". اين جمله بسيار عجيب است و بر عصمت فاطمه(عليها السلام)دلالت مى كند، آن حضرت به آنجا رسيده است كه حبّ و بغضش در حبّ و بغض خدا محو شده است و فقط چيزى را دوست دارد كه خدا آن را دوست دارد و فقط از چيزى خشمگين مى شود كه خدا از آن خشمگين مى شود.80

    س: معلوم مى شود كه مقام فاطمه(عليها السلام) بالاتر از درك ما است.
    ج: مقامى كه خدا به فاطمه(عليها السلام) داده است بالاتر از آن است كه ما انسان هاى معمولى بتوانيم درك كنيم، هيچ كس نمى تواند حقيقتِ فاطمه(عليها السلام) را درك كند زيرا او حقيقت شبِ قدر است، همانگونه كه شب قدر نامعلوم است، مقام فاطمه(عليها السلام) نيز نامعلوم است، اين دنياى خاكى، ظرفيّت آن را ندارد كه آن حقيقت، در اينجا هويدا شود، امام صادق(عليه السلام)فرمود: "همانا او فاطمه ناميده شد زيرا مردم از شناخت او عاجز هستند". آرى، ما عاجز هستيم كه درك كنيم او چه جايگاهى نزد خدا دارد، اين حضرت على(عليه السلام) بود كه فاطمه(عليها السلام) را مى شناخت پس در داغ او چنين گفت: "اندوه من در مصيبت تو، هميشگى است و شب هايم همراه بيدارى!".81
    آرى، فاطمه(عليها السلام) علّت بقاى وحى است، او حلقه وصل رسالت و امامت است، عظمت او در روز قيامت آشكار خواهد شد، در آن روز، خدا اعتبارِ نامحدود به فاطمه(عليها السلام)خواهد داد، وقتى كه او سر از خاك برمى دارد پس خدا هفتاد هزار فرشته را با "پرچم تكبير" براى استقبال او مى فرستد، همه آن فرشتگان به استقبال فاطمه(عليها السلام) مى روند، وقتى او در جايگاه خود قرار مى گيرد خدا جبرئيل را مى فرستد تا اين پيام را به فاطمه(عليها السلام) بدهد: "اى فاطمه! خواسته خودت را بازگو كن!" خواسته فاطمه(عليها السلام) هر چه باشد عطا خواهد شد، اين همان "اعتبار نامحدود" است كه خدا براى فاطمه(عليها السلام) صادر مى كند، اين اعتبار را براى موسى و عيسى و ابراهيم: صادر نكرده است، پس آن وقت است كه فاطمه(عليها السلام)چنين مى گويد: "يا ربّ شيعتى!". آن وقت است كه درياى مهربانى او به خروش مى آيد و تنها خواسته اش را "شفاعت شيعيان" قرار مى دهد و چه شكوهى خواهد داشت آن روز.82

    س: درباره اهميّت "شعائر" براى ما مقدارى سخن بگوييد.
    ج: "شعائر" در لغت به معناى "علامت ها و نشانه ها" مى باشد، هر چيزى كه نشانه و علامتى از دين خدا باشد، "شعائرُ الله" است، شركت در مجالس عزادارى و سينه زنى، حضور در هيأت ها و باشكوه برپاكردن آن، همان "شعائر اهل بيت" است، اگر به آنها اهميّت بدهيد ايمان خود را تقويت كرده ايد.
    شيعه واقعى كسى است كه در شادى اهل بيت(عليهم السلام) شاد است و در غم و اندوه آنان، اندوهناك است، پس وقتى ايّام فاطميّه را با شكوه برگزار مى كنيم در واقع نشان مى دهيم كه ما شيعه اهل بيتهستيم.83
    در مجالس اهل بيت است كه شيعيان با معارف دين آشنا مى شوند و از خواب غفلت بيدار مى شوند و از "روزمرگى" نجات پيدا مى كنند، آنان پى مى برند كه زندگى واقعى در سايه دين خداست، همان دينى كه فاطمه(عليها السلام)براى آن فدا شد.
    آرى، اين مجالس باعث مى شود تا ميان شيعيان، همبستگى ايجاد شود و "فردگرايى" كمرنگ شود و حضور در جامعه پررنگ تر شود و همين موضوع، بركات زيادى براى فرد و جامعه دارد. هيئت ها و دسته جات سينه زنى و عزادارى، جلوه اى باشكوه از حضور در متن جامعه است و در طول تاريخ باعث يكپارچگى شيعه شده است.
    همين مجالس است كه روحيّه ظلم ستيزى، مظلوم نوازى، فداكارى، جوانمردى و حق طلبى را در كالبد شيعه مى دمد و كاخ هاى ظلم و ستم را به لرزه در مى آورد، يك جوان براى ظلمى كه بر فاطمه(عليها السلام) شد اشك مى ريزد ياد مى گيرد كه ظلم نكند و از ستمگر بيزار باشد و از جهل و نادانى دورى كند.
    ما بايد همواره به "معرفت" و "شعائر" اهميّت بدهيم، اين دو مانند دو بال براى رشد و كمال هستند، سعى كنيد با تحقيق و استفاده از سخن علماى راستين، معرفت بيشترى كسب كنيد و حقايق مكتب تشيّع را بيشتر درك كنيد، همچنين به "شعائر" هم اهميّت بدهيد.
    مناسب مى بينم در اينجا حديث "ابن حمّاد" را نقل كنم: او در مدينه خدمت امام صادق(عليه السلام)رسيد، آن حضرت به او فرمود: "ابن حمّاد! به من خبر رسيده است كه در نيمه شعبان، گروهى از مردم اطراف كوفه به سوى كربلا مى روند، همراه آنان زنان هم هستند و بر امام حسين(عليه السلام)نُدبه مى كنند، در ميان آنان، عدّه اى قرآن مى خوانند، عدّه اى ماجراى روز عاشورا را بازگو مى كنند، عدّه اى هم گريه مى كنند و عدّه اى هم مرثيه مى خوانند".
    ابن حمّاد پاسخ داد: "آقاى من! آرى. اين چنين است. من خودم در يكى از سفرها همراه آنان بوده ام و اين صحنه ها را با چشم ديده ام". اينجا بود كه امام صادق(عليه السلام)فرمود: "خدا را حمد و ستايش مى كنم كه در ميان مردم، گروهى را قرار داد كه به سوى ما مى آيند و مدح ما را مى نمايند و براى ما مرثيه مى خوانند، ستايش خدايى را كه دشمنان ما را طورى آفريد كه بر شيعيان طعنه مى زنند".84
    امام صادق(عليه السلام) به خاطر اين كار شيعيان، خدا را ستايش مى كند و اين نشان مى دهد كه اين نعمت بزرگى است و هر كس توفيق بر آن پيدا كند بايد شكرگزار خدا باشد، امام در سخن خود از كلمه "جَعَلَ" استفاده مى كند، يعنى خدا چنين اراده كرده است و گروهى از شيعيان را اين گونه آفريده است كه ياد اهل بيت(عليهم السلام) را زنده نگاه مى دارند. آرى، اگر اين كار خداست، پس هرگز دشمنان نخواهند توانست اين "شعائر شيعه" را از بين ببرند.

    س: منظور امام صادق(عليه السلام) از اين جمله چيست: "ستايش خدايى را كه دشمنان ما را طورى آفريد كه بر شيعيان طعنه مى زنند".
    ج: مخالفت بدخواهان، ريشه در پليدى ذات و طينت آنها دارد، خدا راه حقّ و باطل را براى انسان ها روشن نمود و به آن ها اختيار داد، هر كسى بايد راه خودش را خودش برگزيند، دشمنان به دنبال هوس هاى خود مى روند و راه باطل را انتخاب مى كنند، كسى كه پيرو شيطان و تاريكى است نمى تواند در جستجوى نور باشد.
    تاريكى با روشنايى، دشمنى دارد، باطل با حقّ ستيز دارد، اين قانون است، وقتى شيعيان براى زنده كردن نور اهل بيت(عليهم السلام)مجلس روضه خوانى و سينه زنى راه مى اندازند يا هيأت و دسته بيرون مى آورند، نورِ معنوى اين مراسم، آسمان ها را در برمى گيرد، پيروان شيطان از اين نور بيزار هستند، نمى توانند طاقت بياورند، پس شروع به كارشكنى مى كنند، اين دشمنى، هميشه ادامه خواهد داشت. هيچ چيز مانند شعائر شيعه، دل شيطان را به درد نمى آورد، او از هر راهى استفاده مى كند تا مانع اين كار بشود. نكته مهم اين است: اين ستيز، نشان مى دهد كه شيعه راه درست را پيموده است، وقتى كارشكنى حزب شيطان شروع مى شود و آنان به شيعيان طعنه مى زنند، معناى اين كار اين است كه شيعيان، راه حقيقت را يافته اند. اگر حزب شيطان در آرامش باشد و غوغا نكند، معلوم مى شود كه در اين طرف، خبرى از نورِ خدا نيست، وقتى كه فرياد حزبِ شيطان بلند شد و طعنه زد، پس بايد خدا را شكر كرد كه شيعيان راه خود را يافته اند و به منزل رستگارى نزديك شده اند.
    آرى، اين حديث، چقدر مى تواند پاسخ شبهات را برطرف كند و به ما بياموزد كه هر جا دشمن بر ما طعنه زد، بايد بدانيم كه راه را درست رفته ايم و دشمن احساس خطر كرده است، پس ديگر نبايد از غوغاى دشمن، هراسان شويم، بلكه بايد از امام خود ياد بگيريم كه بايد در برابر غوغاى دشمن، شكر خدا را به جا آوريم. هر وقت طورى حركت كرديم كه دشمن آرام بود، آن وقت بايد هراسان شويم كه چه كرده ايم كه دشمن از ما راضى است.

    س: از اين كه اين فرصت را در اختيار ما گذاشتيد از شما تشكّر مى كنيم.
    ج: خدا را شاكر هستم كه توانستم وظيفه خود را انجام دهم، اميدوارم كه سخنان اين حقير، توانسته باشد به شما كمك كرده باشد. گفتگوى خود را با دعا براى ظهور مولاى غريبمان به پايان مى بريم و دست به دعا برمى داريم و چنين مى گوييم: "اللهمّ عَجِّل لِوليّكَ الفَرَج".


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۹: از كتاب قلب شیعه نوشته مهدي خداميان آراني هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن