کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل هشتم

      فصل هشتم



    س: چرا در روز شهادت حضرت فاطمه(عليها السلام) اختلاف وجود دارد، عدّه اى مى گويند آن حضرت 75 روز بعد از رحلت پيامبر چشم از جهان بست و عدّه اى مى گويند بعد از 95 روز از رحلت پيامبر، فاطمه(عليها السلام) شهيد شد؟
    ج: به واژه عربى "سَبعين" دقّت كنيد، اين واژه به معناى 70 است. "خمس و سبعين" يعنى 75 روز. حالا به واژه "تسعين" دقّت كنيد، اين واژه به معناى 90 است. "خمس و تسعين" يعنى 95 روز.
    از طرف ديگر ما مى دانيم كه كتاب هاى حديثى ما در ابتدا به خط كوفى نوشته مى شدند، خط كوفى، اصلاً نقطه نداشت و به همين دليل، خواندن متن هايى كه با آن خط نوشته شده بود نياز به دقّت فراوانى داشت، شما اگر نقطه هاى واژه "سبعين" و "تسعين" را برداريد، خواندن اين واژه، سخت مى شود و براى همين عدّه اى آن را "سبعين" خواندند و عدّه اى هم آن را "تسعين"، نتيجه آن شد كه عدّه اى گفتند: "فاطمه(عليها السلام) 75 روز بعد از پيامبر از دنيا رفت"، و عدّه ديگرى گفتند: "فاطمه(عليها السلام)95 روز بعد از پيامبر از دنيا رفت".
    در ايران روز شهادت فاطمه(عليها السلام) طبق نقل 95 روز، تعطيل رسمى است و بيشتر عزادارى ها در آن روز است، ولى خيلى به جاست كه عزادارى ها طبق نقل 75 روز هم باشكوه برگزار شود، زيرا شيخ كلينى در كتاب كافى همين نقل 75 روز را نقل كرده است و همه مى دانيم كه كتاب كافى، معتبرترين كتاب شيعه است.
    من از شما مى خواهم فاطميّه اوّل را با شكوه تر برگزار كنيد كه اين نقلى است كه شيخ كلينى آن را براى ما بازگو كرده است و حتماً او شواهدى براى اين امر داشته است، براى همين است كه ما مى بينيم او فقط فاطميّه اوّل را به عنوان روز شهادت فاطمه(عليها السلام) (همان 75 روز) نقل كرده است.71

    س: دانستيم كه فاطميّه اوّل (75 روز) را شيخ كلينى كه بزرگ ترين عالم شيعه است بازگو كرده است، فاطميّه دوم (95 روز) را چه كسى نقل كرده است؟
    ج: اولين كسى كه فاطميّه دوم را نقل كرده است شيخ فضل طبرسى در قرن ششم است، او در كتاب خودش كه "اعلام الورى" نام دارد اين مطلب را بازگو كرده است، شيخ كلينى در قرن چهارم زندگى مى كرد و او به فاطميّه اوّل باور دارد، اين نشان مى دهد كه در قرن چهارم و پنجم، شيعيان فاطميهّ اوّل را به عنوان ايّام شهادت حضرت فاطمه(عليها السلام) قبول داشتند و به آن اهتمام مىورزيدند.72
    چقدر خوب بود كه هر دو فاطميّه، تعطيل رسمى بود، ولى اگر قرار است يك فاطميّه، تعطيل رسمى باشد، زيبنده است كه اين تعطيلى در فاطميّه اوّل باشد. در اينجا اين نكته را بازگو مى كنم: اين بسيار پسنديده است كه هم در فاطميّه اوّل و هم در فاطميّه دوم، عزادارى برپا شود، ولى سخن من اين است: "فاطميّه اوّل بايد شكوه بيشترى داشته باشد".

    س: مكان تقريبى قبر حضرت فاطمه(عليها السلام) كجاست؟
    ج: مشهور است كه قبر آن حضرت يا در خانه خودش است يا در قبرستان بقيع يا در مسجد پيامبر. اين مطلب را خيلى ها نقل مى كنند، ولى مناسب است در اينجا اشاره كنم كه شيخ كلينى و شيخ صدوق و شيخ طوسى از بزرگ ترين علماى شيعه بودند، اگر حديثى را اين سه نفر براى ما نقل كنند، ما اعتماد زيادى به آن مى كنيم. اين يك قانون در علم حديث است، اين سه نفر حديث معتبرى را از امام رضا(عليه السلام)نقل كرده اند كه آن حضرت چنين فرمود: "دُفِنَتْ فِي بَيْتِهَا..."، يعنى فاطمه(عليها السلام)در خانه خودش دفن شد، البته بنى اُميّه كه روى كار آمدند مسجد پيامبر را توسعه دادند و خانه فاطمه(عليها السلام) در داخل مسجد قرار گرفت.73
    اين حديث براى ما چنين بازگو مى كند كه فاطمه(عليها السلام) در خانه خودش دفن شد، در آن زمان، خانه فاطمه(عليها السلام) جزء مسجد پيامبر نبود، زيرا مسجد پيامبر كوچك بود و آن خانه در كنار مسجد قرار داشت، وقتى مسجد توسعه پيدا كرد، آن خانه را جزء مسجد كردند، سال هاى سال شيعيان وقتى وارد مسجد پيامبر مى شدند مى توانستند به خانه فاطمه(عليها السلام)هم وارد شوند و در آنجا نماز بخوانند، يعنى آن خانه جزئى از مسجد بود و در دسترس بود، بعداً حكومت هاى سنى تصميم گرفتند تا آن خانه را داخل ضريح پيامبر جاى دهند تا ديگر شيعيان نتوانند به خانه فاطمه(عليها السلام) بروند. در آغاز ضريح چوبى ساختند و بعداً ضريح فولادى درست شد. آنان از روى دشمنى اين كار را كردند و با قرار دادن خانه فاطمه(عليها السلام) در ضريح مانع دسترسى شيعيان شدند، البته ما امروز خوشحال هستيم زيرا اگر خانه فاطمه(عليها السلام) بيرون ضريح پيامبر بود، وهابى ها آن را خراب كرده بودند، ولى چون خانه فاطمه(عليها السلام) در داخل ضريح بود، نتوانستند اين كار را انجام بدهند.
    آرى، اگر ما امروز به مدينه سفر كنيم مى بينيم كه خانه فاطمه(عليها السلام) داخل ضريح پيامبر واقع شده است، يعنى وقتى براى قبر پيامبر ضريح درست كردند، خانه فاطمه(عليها السلام) را هم داخل ضريح قرار دادند، البته ضريح پيامبر مثل ضريح كربلا يا مشهد نيست. كسانى كه به مدينه سفر كرده اند مى دانند كه جلو خانه پيامبر (كه قبر پيامبر آنجا است) و خانه فاطمه(عليها السلام)را با پنجره هاى فولادى پوشانده اند كه به آن ضريح پيامبر گفته مى شود. براى كسانى كه به مدينه نرفته اند اين مثال را مى زنم: آيا پنجره فولاد در حرم امام رضا(عليه السلام) را ديده ايد؟ يك مربع بزرگ را در نظر بگيريد كه اين مربع در هر طرف، چهار ستون دارد، بين اين ستون ها را با پنجره هايى مثل پنجره فولاد بسته اند و رنگ آن را سبز كرده اند، پس وقتى مى گوييم ضريح پيامبر، منظورمان اين محدوده مربع شكل بزرگ است كه از هر طرف كه نگاه كنى، چهار پنجره بزرگ دارد. خلاصه سخن آن كه طبق حديث امام رضا(عليه السلام)، قبر فاطمه(عليها السلام) در خانه خودش است و اين خانه هم تقريباً 100 متر بوده است، هيچ كس نمى داند كه مكان دقيق قبر فاطمه(عليها السلام) كجاى اين خانه است.

    س: چرا امام رضا(عليه السلام) در اين حديث معتبر، محدوده قبر حضرت فاطمه(عليها السلام)را بازگو كردند؟
    ج: در بقيع قبر "فاطمه بنت اَسَد" قرار دارد، همان بانويى كه مادر حضرت على(عليه السلام) است، ما مى بينيم كه اهل سنّت آمدند و قبر او را به عنوان قبر فاطمه دختر پيامبر معرفى كردند و در كتاب هاى خود به اين نكته تصريح كردند، با اين سياستى كه اهل سنّت پيش گرفتند نام و ياد "فاطمه بنت اَسَد" كم كم فراموش مى شد و چه بسا بعد از گذشت زمان، شيعيان هم اين مطلب را باور مى كردند، امام رضا(عليه السلام) با اين كار خود هم ياد و نام "فاطمه بنت اَسَد" را زنده كردند و به همه فهماندند كه آن قبرى كه در بقيع است قبر مادر على(عليه السلام)است و قبر فاطمه(عليها السلام) (دختر پيامبر) در محدوده خانه خودش است ولى هيچ كس نمى داند قبر آن حضرت در كجاى اين محدوده است. (اشاره كردم كه خانه فاطمه(عليها السلام)تقريباً 100 متر مربع بوده است).
    تأكيد مى كنم: اگر حديث امام رضا(عليه السلام)را قبول كنيم باز هم نمى دانيم مكان دقيق قبر فاطمه(عليها السلام) كجاست. اين رازى است كه كسى از آن خبر ندارد، ما فقط محدوده قبر آن حضرت را مى دانيم، اگر به مدينه سفر كنيم نزديك آن محدوده به فاطمه(عليها السلام)سلام مى دهيم. اين خواسته خود حضرت فاطمه(عليها السلام)است، او وصيّت كرده است كه قبرش مخفى باشد، براى همين على(عليه السلام)وقتى خاك روى پيكر فاطمه(عليها السلام)ريخت، قبر را با زمينِ اطرافش يكسان نمود و هيچ علامتى براى قبر نگذاشت. مخفى بودن قبر فاطمه(عليها السلام)، فريادِ بلند اعتراض است، اعتراض به آن خط فكرى كه از سقيفه ريشه گرفت و حجّت خدا را خانه نشين كرد و هنوز كه هنوز است اين خط فكرى، زنده است و مددكار مى طلبد، شيعيان فاطمه(عليها السلام) همواره در حال مبارزه با اين خط فكرى هستند. اين مبارزه، ادامه دارد.

    س: ما عكسى از درِ خانه حضرت فاطمه(عليها السلام) ديده ايم، اگر در اينترنت هم جستجو كنيم اين عكس به عنوان "درِ خانه حضرت فاطمه(عليها السلام)" معرفى شده است. آيا اين مطلب درست است؟
    ج: اگر به اين عكس خوب دقّت كنيد مى بينيد كه آن در از جنس فولاد است، در فولادى كه ميخ ندارد در حالى كه دشمنان كارى كردند كه مسمار (ميخ بزرگ) در به سينه فاطمه(عليها السلام)فرو رفت. من بارها به مدينه رفته ام و آن در را ديده ام، در حالى كه ما در تاريخ مى خوانيم در خانه فاطمه(عليها السلام) از چوب بود و آن در را آتش زدند. اين درى كه شما در عكس ديده ايد درِ ضريح است، ضريح پيامبر از جنس فولاد است و اين در هم فولادى است، آرى، اين در يك نشانه و علامت است، اگر كسى اين در را باز كند و تقريباً يك متر به داخل ضريح برود به جايى مى رسد كه در خانه حضرت فاطمه(عليها السلام) آنجا بوده است و در آنجا، يك در چوبى بوده است كه مسمار (ميخ بزرگ) هم داشته است.
    آرى، اين در فولادى، علامتى است كه به ما نشان مى دهد محدوده خانه حضرت فاطمه(عليها السلام) كجاست. (دقت كنيد همين جايى كه الان در فولادى است در زمان قديم، جزء كوچه بوده است و بعداً جزء مسجد شده است).

    س: در پايان اين فصل اگر نكته اى باقى مانده است بازگو كنيد.
    ج: شخصى درباره خانه فاطمه(عليها السلام) يك احتمالى را مطرح كرده است، او چنين گفته است: "چند سالى، على و فاطمه(عليهما السلام) در خانه اى كه در كنار مسجد پيامبر بود زندگى مى كردند، ولى روزهاى آخر زندگى فاطمه(عليها السلام)، آنها به خانه اى كه كنار بقيع بود نقل مكان كردند".

    س: كسى كه اين سخن را بشنود چه بسا احتمال بدهد كه قبر فاطمه(عليها السلام)در داخل آن خانه باشد كه نزديك بقيع بوده است.
    ج: ولى اين احتمال اصلاً صحيح نيست زيرا حديث امام رضا(عليه السلام)به خوبى مطلب را براى ما روشن كرده است. آن حضرت چنين مى فرمايد: "فاطمه(عليها السلام) در خانه اش دفن شد، وقتى بنى اُميّه، مسجد پيامبر را توسعه دادند آن خانه در مسجد قرار گرفت".74
    آرى، سخن امام رضا(عليه السلام) واضح است، منظور از خانه اى كه قبر فاطمه(عليها السلام)در آنجاست همان خانه اى است كه در كنار مسجد پيامبر بوده است و در طرح توسعه مسجد، داخل مسجد قرار گرفته است و در زمان ما در داخل ضريح پيامبر قرار دارد.
    دقّت كنيد: اين يك احتمال است كه على و فاطمه(عليهما السلام) (در روزهاى آخر زندگى فاطمه(عليها السلام)) به خانه كنار بقيع رفته باشند ولى اين احتمال تأثيرى در محل قبر حضرت فاطمه(عليها السلام) ندارد، وقتى حديث امام رضا(عليه السلام)، مطلب را روشن و واضح براى ما بازگو مى كند، گمشده شيعه اين است كه بداند محدوده قبر فاطمه(عليها السلام) كجاست، آن قبر مطهّر يا در خانه خودش (كه داخل ضريح است) مى باشد يا در مسجد پيامبر يا بقيع. اصلاً احتمال نمى دهيم كه قبر او در خانه اى باشد كه نزديك بقيع بود.
    اكنون بحث ديگرى را مطرح مى كنم: ما شنيده ايم كه على(عليه السلام) پيكر فاطمه(عليها السلام) را تشييع كرد، در نيمه شب از حسن و حسين(عليهما السلام) خواست تا به دنبال سلمان، مقداد و ابوذر و حذيفه بروند تا بر پيكر فاطمه(عليها السلام) نماز بخوانند، فضه (خدمتكار فاطمه(عليها السلام)) و سَلمى (پرستار آن حضرت) هم آنجا بودند، شيخ صدوق حديثى از امام صادق(عليه السلام)نقل كرده است، در آن حديث آمده است كه على(عليه السلام)دستور داد تا شاخه خرمايى را آتش بزنند و جلوى تابوت فاطمه(عليها السلام) حركت بدهند.75
    اين مطالب نشان مى دهد كه پيكرِ فاطمه(عليها السلام) تشييع شده است، اكنون اين سؤال مطرح مى شود: اگر پيكر فاطمه(عليها السلام) در خانه خودش دفن شده است، ديگر تشييع جنازه معنا ندارد! به حركت دادن تابوت در آن خانه كوچك كه تشييع جنازه نمى گويند، در آن حديث امام صادق(عليه السلام) آمده است كه على(عليه السلام)دستور داد شاخه خرما را آتش زدند و همراه با جنازه حركت كرد، اين مطالب با دفن فاطمه(عليها السلام) در خانه خودش سازگارى ندارد.
    در جواب چنين مى گوييم: بعضى احتمال داده اند كه وقتى فاطمه(عليها السلام) در بستر بيمارى قرار گرفت و بسيار ضعيف شده بود، على(عليه السلام) صلاح بر آن ديد تا خانواده خود را به خانه اى كه كنار بقيع بود ببرد، زيرا فضاى اطراف مسجد هميشه پر از هياهوى مأموران حكومت بود و چه بسا اين براى شرايط فاطمه(عليها السلام)مناسب نبود، على(عليه السلام) اميدوار بود كه فاطمه(عليها السلام)در آرامش بتواند استراحت كند و بيمارى او شفا پيدا كند. (خانه كنار بقيع در حاشيه شهر بود و از هياهوها به دور بود).
    اگر اين احتمال را قبول كنيم نتيجه اين مى شود كه فاطمه(عليها السلام) در روزهاى آخر زندگى در آن خانه اى بود كه نزديك بقيع بوده است و در همان خانه هم از دنيا رفته است، در اين صورت، على(عليه السلام) در دل شب، پيكر فاطمه(عليها السلام) را از خانه كنار بقيع، تشييع كرد و به خانه اى برد كه كنار مسجد پيامبر بود و در آنجا دفن كرد، فاصله اين دو مكان تقريباً 300 متر بوده است، براى پيمودن اين فاصله، على(عليه السلام)دستور داد تا شاخه خرما آتش بزنند و جلوى تابوت فاطمه(عليها السلام) حركت دهند. روشن و آشكار است كه پيمودن اين فاصله به معناى "تشييع جنازه" است، پيكر فاطمه(عليها السلام) در تابوت بود و بر دوش على(عليه السلام) و يارانش به سوى خانه اى كه در كنار مسجد پيامبر است تشييع شد و در آنجا دفن شد.

    س: شما گفتيد كه على(عليه السلام) دستور داد تا شاخه خرما آتش زدند و جلوى تابوت فاطمه(عليها السلام) حركت دادند، آيا اين كار با مخفى بودن تشييع جنازه سازگارى دارد؟
    ج: احتمال داديم كه تشييع جنازه از خانه اى بوده است كه در كنار بقيع بود، پس اين خانه در حاشيه شهر بود و در اطرافش، خانه مسكونى نبود. (شايد بتوان گفت كه آن خانه، خارج از شهر بود) از طرف ديگر، شاخه خرما، مدّت زيادى آتش ندارد و در چند دقيقه روشنايى آن خاموش مى شود، چه بسا در همان آغاز تشييع جنازه، شاخه خرما روشن شد و سريع خاموش شد و ادامه تشييع جنازه در تاريكى انجام شد، على(عليه السلام)مى خواست براى چند لحظه هم كه شده است تشييع جنازه فاطمه(عليها السلام) را از غربت بيرون آورد.76

    س: شما از حضور دو زن (فضّه و سَلمى) در تشييع جنازه فاطمه(عليها السلام)سخن گفتيد، فضه را مى شناسيم امّا سَلمى كيست؟ نام او را نشنيده ايم.
    ج: سَلمى، همسرِ ابى رافع بود، اين خانم و شوهرش همواره به خاندانِ پيامبر عشق مىورزيدند. سَلمى در زمان پيامبر در خانه آن حضرت خدمت مى كرد و بعد از پيامبر، اين افتخار نصيب او شده كه پرستار حضرت فاطمه (عليها السلام) باشد و هنگامى كه على(عليه السلام) بدن فاطمه(عليها السلام) را غسل مى داد، على(عليه السلام) را كمك مى كرد.77
    بعضى ها نقل مى كنند كه "أسماء" در آن لحظات، على(عليه السلام) را يارى مى كرد، ولى ما معتقديم اين مطلب صحيح نيست، "اسماء" در آن موقع، همسرِ ابوبكر بود و بسيار بعيد است كه زنِ خليفه در آن شب از خانه بيرون آيد و ابوبكر از ماجرا بى خبر بماند.
    فاطمه(عليها السلام) وصيّت كرده بود كه مراسم تشييع جنازه او كاملاً مخفى باشد، آيا امكان دارد كه همسر خليفه در آن شب، چند ساعت از خانه خارج شود و على(عليه السلام) را در غسل دادن و كفن كردن فاطمه(عليها السلام)كمك كند و در تشييع جنازه هم حاضر باشد امّا ابوبكر از اين ماجرا بويى نبرد؟
    وقتى ما شواهد تاريخى را بررسى مى كنيم مى بينيم كه آن خانمى كه على(عليه السلام) را يارى كرد "سَلمى" بوده است نه "اسماء بنت عميس". سَلمى پيرزنى بود كه مثل شوهرش به خاندان پيامبر بسيار علاقه داشت، او يك قابله بود و خارج شدن او از خانه در دل شب، هيچ سؤالى را در ذهن مأموران حكومت ايجاد نمى كرد، زيرا زن قابله به مناسبت شغلش، چه بسا نيمه شب بايد به كمك زنانى مى رفت كه زايمان داشتند!
    او پرستار حضرت فاطمه(عليها السلام)بود و بارها به خانه آن حضرت رفت و آمد داشت (رفتن او به خانه فاطمه(عليها السلام)امرى كاملاً طبيعى بود)، ولى حضور "اسماء" در آن شب در خانه على(عليه السلام)امرى خطرناك بود، اسماء در ايّام جوانى همسرِ جعفر طيّار بود، وقتى جعفر طيّار به شهادت رسيد، ابوبكر از او خواستگارى كرد و او با ابوبكر ازدواج كرد، اسماء در آن شب در خانه ابوبكر بود.
    قبلاً اشاره كردم كه احاديث ما به خط كوفى نوشته مى شد، خط كوفى، خطى بسيار سخت است و اگر كسى دقّت زياد نكند به خطا مى افتد. در خط كوفى كلمه "اسماء" خيلى شبيه به "سلمى" نوشته مى شود، براى همين، يكى از كسانى كه متن كتب تاريخى را نسخه بردارى مى كرد، خيال كرد آن زنى كه در ماجراى تشييع جنازه فاطمه(عليها السلام) بوده است "اسماء" بوده است. همه ما مى دانيم كه "اسماء" زنى مشهور است (او زن ابوبكر بود و بعد از مرگ ابوبكر با على(عليه السلام) ازدواج كرد)، خيلى از افراد نام او را شنيده اند، ولى "سَلمى" زنى گمنام در تاريخ است و ذهن ها با نام او انس زيادى ندارد.
    به هر حال، در گام اول، "سلمى" تبديل به "اسماء" شد، كسانى كه بعداً آمدند "سلمى" را تبديل به "اسماء بنت عُميس" كردند تا به خيال خودشان، مطلب را واضح تر كنند. ما معتقد هستيم كه در اين ماجرا، نام "اسماء" اشتباه است و متن صحيح "سَلمى" مى باشد.




نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۸: از كتاب قلب شیعه نوشته مهدي خداميان آراني هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن