کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل هشت

      فصل هشت



    مناسب مى بينم در اينجا ماجراى بُرَيده را به صورت دقيق بررسى كنم تا ابهامى در آن باقى نماند. من بررسى خود را در دوازده نكته بيان مى كنم:
    1 . پيامبر در روزهاى آخر زندگى خود، از اُسامه خواست تا سپاه اسلام را آماده حركت به سوى موته كند.
    2 . اُسامه به منطقه جُرف (كه شش كيلومتر از مدينه فاصله داشت) رفت و در آنجا اردو زد و بُرَيده را هم به عنوان پرچم دار سپاه خود برگزيد.
    3 . پيامبر تأكيد داشت تا هر چه زودتر سپاه به سوى موته حركت كند، ولى خط نفاق در اين امر كارشكنى كرد و مانع حركت آن سپاه شد، وقتى خبر رسيد كه حال پيامبر وخيم تر شده است، عُمر و ابوبكر اردوگاه را ترك كردند، بعد از آن گروه ديگرى به سوى مدينه بازگشتند.
    4 . چند روز گذشت، خبر شهادت پيامبر به اردوگاه سپاه رسيد، همه كسانى كه آنجا بودند به مدينه بازگشتند، بُرَيده هم همراه آنان به مدينه بازگشت.
    5 . ماجراى سقيفه روى داد و مردم در حقّ حضرت على(عليه السلام)ظلم كردند و مظلوميّت اهل بيت(عليهم السلام) را رقم زدند.
    6 . بُرَيده در روز سقيفه و روز هجوم به خانه حضرت فاطمه(عليها السلام) در مدينه بود، او تا آنجا كه توان داشت همانند سلمان و مقداد و ابوذر از حق دفاع كرد، ولى تعداد آنان كم بود و دشمن نيروى بسيار زيادى را جمع كرده بود. به هر حال، بُرَيده با ابوبكر بيعت نمى كند.
    7 . بعد از ماجراى هجوم به خانه حضرت فاطمه(عليها السلام)، بُرَيده به شام سفر كرد. ظاهراً او به اين سفر رفت تا مبادا حكومت او را مجبور به بيعت كند. او به دنبال فرصت بود و مى خواست زمان به دست بياورد تا در فرصت مناسب با ابوبكر مخالفت كند.
    8 . مدّتى گذشت، بُرَيده به مدينه بازگشت، او هنوز با ابوبكر بيعت نكرده بود، ابوبكر بُرَيده را به خوبى مى شناخت و به نقش او در قبيله اش آگاه بود، براى همين ابوبكر از بُرَيده خواست تا هر چه زودتر بيعت كند.
    9 . بُرَيده با ابوبكر مخالفت كرد و پرچم قبيله خودش را به نشانه اعتراض به اهتزاز در آورد و فرياد زد: "تا زمانى كه حضرت على(عليه السلام) بيعت نكند، من بيعت نمى كنم". عدّه اى از اقوام و خويشان او به طرفدارى از او برخواستند و غوغايى برپا شد.
    10 . حضرت على(عليه السلام) كه دلش بيش از همه كس براى اسلام مى سوخت، مى دانست كه اختلاف و درگيرى (در آن شرايطى كه دشمنان خارجى به انتظار نشسته بودند) خطر بزرگى براى اسلام است و چه بسا اصل اسلام نابود مى شد و هيچ نشانى از اسلام و قرآن باقى نمى ماند، براى همين حضرت على(عليه السلام) از بُرَيده خواست تا از آن شورش دست بردارد (و ديگر با شمشير قيام نكند).
    11 . ماه ربيع الثانى فرا رسيد، ابوبكر فرمان داد تا سپاه اُسامه به سوى موته حركت كند، تأكيد مى كنم حركت سپاه اسامه 32 روز بعد از شهادت پيامبر بوده است. دقت كنيد: همه مطالبى كه ذكر شد در اين مدت 32 روز روى داده است (ماجراى هجوم، سفر بُرَيده به شام، بازگشت او، مخالفت او با ابوبكر و...)
    12 . اُسامه فرماندهى سپاه اسلام را به عهده گرفت و بُرَيده هم به عنوان پرچمدار اين سپاه به اين سفر رفت. اين سفر تقريباً دو ماه طول كشيد و آن سپاه به مدينه بازگشت.
    تأكيد مى كنم مهمترين دليل آن سخنران همين ماجراى بُرَيده است كه با توجّه به اين دوازده نكته، باطل بودن سخن او آشكار مى شود.






نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۱۴: از كتاب روز هجوم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن