کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل دو

      فصل دو



    بعد از بيعت مردم با ابوبكر، حضرت على(عليه السلام) تصميم گرفت تا حجّت را بر مردم تمام كند، براى همين شب ها همراه با حضرت فاطمه(عليها السلام)به خانه مسلمانان مى رفتند و از آنان طلب يارى مى كردند.
    سلمان يكى از ياران حضرت على(عليه السلام) است، او طلب يارى حضرت فاطمه(عليها السلام)از مردم را نقل كرده است، البتّه در منابع اهل سنّت هم گزارش هايى از اين ماجرا وجود دارد.[29]
    يكى از دليل هايى كه آن سخنران براى اثبات نظر خود به آن استناد مى كند، همين طلب يارى حضرت فاطمه(عليها السلام) است، او چنين مى گويد:
    بنا بر نقل سلمان فارسى، پس از غصب خلافت و فدك، اميرالمؤمنين(عليه السلام) همراه حضرت فاطمه(عليها السلام) و حسن و حسين(عليهما السلام)شب هنگام به درِ خانه مهاجران و انصار رفته و آنان را به همراهى براى بازپس گيرى حقّ خويش فرا خواندند... پس مى توان چنين نتيجه گرفت كه تا زمان ملاقات هاى شبانه آن حضرت با مهاجران و انصار، هنوز حمله اى به خانه او صورت نگرفته بود، زيرا در صورتِ وقوع حمله، آن حضرت ديگر توان رفتن به در خانه تعداد زيادِ مهاجران و انصار را نداشت.
    اين سخن آن سخنران را مى توان در سه مطلب خلاصه كرد:
    1 - غصب فدك روز دهم ربيع الأول روى داده است.
    2 - بعد از غصب فدك، حضرت فاطمه(عليها السلام) براى طلب يارى به در خانه مسلمانان رفته است.
    3 - حضرت فاطمه(عليها السلام) بايد در آن زمان، سالم باشد، پس حادثه هجوم تا قبل از روز دهم ربيع الأول روى نداده است.
    آن سخنران به سخن سلمان استناد مى كند كه در كتاب "سُلَيم بن قيس" آمده است، اين كتاب با عنوان "اسرار آل محمّد" به زبان فارسى، ترجمه و چاپ شده است.

    نقد و بررسى
    وى در سخن خود مى گويد: "بنا بر نقل سلمان فارسى، پس از غصب خلافت و فدك، اميرالمؤمنين(عليه السلام) همراه حضرت فاطمه(عليها السلام)...". در حالى كه وقتى ما به كلام سلمان مراجعه مى كنيم عبارت "غصب فدك" را نمى يابيم.
    سلمان در آغاز سخن خود چنين مى گويد: "من نزد حضرت على(عليه السلام) آمدم در حالى كه او پيامبر را غسل مى داد و به او خبر دادم كه چه حوادثى روى داده است و ابوبكر بر بالاى منبر پيامبر نشسته است و مردم با او بيعت مى كنند، حضرت على(عليه السلام)به من رو كرد و گفت: شيطان اوّلين كسى بود كه با ابوبكر بيعت كرد".[30]
    پس از آن، سلمان سخن خود را اين گونه ادامه مى دهد:
    فَلَمَّا اَنْ كانَ اللَّيْلُ حَمَلَ عَلِيٌّ(عليه السلام) فاطِمَةَ(عليها السلام) ... فَلَمْ يَدَعْ اَحَداً مِنْ اَهْلِ بَدْر مِنَ الْمُهاجِرِينَ وَ لا مِنَ الْاَنْصارِ إِلَّا اَتاهُ في مَنْزِلِهِ... ثُمَّ اَتاهُمْ عَلِيٌّ(عليه السلام) مِنَ اللَّيْلَةِ الْمُقْبِلَةِ فَناشَدَهُمْ... ثُمَّ اَتاهُمُ اللَّيْلَةَ الثَّالِثَةَ فَما اَتاهُ غَيْرُنا، فَلَمَّا رَاَى غَدْرَهُمْ وَ قِلَّةَ وَفَائِهِمْ لَهُ لَزِمَ بَيْتَهُ وَ اَقْبَلَ عَلَى الْقُرْآنِ يُوَلِّفُهُ وَ يَجْمَعُهُ فَلَمْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ حَتَّى جَمَعَهُ.
    وقتى شب فرا رسيد على(عليه السلام) فاطمه(عليها السلام) را سوار بر مركبى نمود و به درِ خانه همه انصار و مهاجرين رفت و با آنان درباره حقّ خود سخن گفت، آنان قول دادند كه صبح به يارى حق بيايند امّا فقط چهار نفر به قول خود وفادار ماندند، (آن چهار نفر سلمان، مقداد، ابوذر، عمار بودند). شب دوم فرا رسيد، در اين شب هم على(عليه السلام)با آنان سخن گفت، اما صبح كه شد، غير از چهار نفر كسى نيامد. شب سوم فرا رسيد و اين ماجرا تكرار شد. وقتى على(عليه السلام)بىوفايى آن مردم را ديد به خانه اش رفت و شروع به جمع آورى قرآن كرد.
    سخن سلمان ادامه پيدا مى كند، او حوادث را شرح مى دهد، وقتى حضرت على(عليه السلام)قرآن را جمع آورى مى كند، آن را به مسجد مى برد و به مردم عرضه مى كند، اما آنان آن قرآن را نمى پذيرند و حضرت على(عليه السلام) به خانه مى رود. پس از آن ابوبكر تصميم مى گيرد تا به زور و تهديد از حضرت على(عليه السلام)بيعت بگيرد.
    سپس سلمان ماجراى هجوم به خانه حضرت فاطمه(عليها السلام) را شرح مى دهد و چنين مى گويد:
    دَعا عُمَرُ بِالنَّارِ فَاَضْرَمَهَا في الْبَابِ...
    عُمَر آتش را طلبيد و آن آتش را بر درِ خانه نهاد...
    هر كس كه متن كلام سلمان را مى خواند متوجّه مى شود كه حضرت على و حضرت فاطمه(عليهما السلام)سه شب به خانه انصار و مهاجرين رفته اند و بعد از آن، حضرت على(عليه السلام) به خانه خود رفته است و به جمع آورى قرآن پرداخته است.
    اين نقل كه سلمان گفته است: "طلب يارى هاى حضرت فاطمه(عليها السلام) بعد از غصب فدك بوده است"، يك گمان و نقل باطل است، هر كس كه با زبان عربى آشنا باشد مى تواند به اين نكته برسد كه اين سخن، خلاف كلام سلمان است.
    سلمان دقيقاً حوادث روزهاى بعد از شهادت پيامبر را شرح مى دهد و اصلاً سخنى از غصب فدك در ميان نيست. به راستى آن سخنران عبارت "بعد غصب فدك" را از كجاىِ سخن سلمان فهميده است؟
    براى توضيح بيشتر بيان سه نكته لازم به نظر مى رسد:

    * نكته اوّل
    سلمان در سخن خود بعد از نقل سه شب طلب يارى حضرت فاطمه(عليها السلام)چنين مى گويد: "حضرت على(عليه السلام) بعد از شب سوم به جمع آورى قرآن پرداخت".
    اين سخن شاهد محكمى است كه ماجراى "طلب يارى" در همان روزهاى اوّل ماه ربيع الأول روى داده است، زيرا اين مطلب مسلّم است كه پيامبر به حضرت على(عليه السلام) وصيّت كرد كه هر چه زودتر به جمع آورى قرآن بپردازد.[31]

    * نكته دوم
    سلمان سه شب طلب يارى حضرت فاطمه(عليها السلام) را نقل مى كند و سپس از "زبير" نام مى برد و چنين مى گويد:
    كانَ الزُّبَيْرُ اَشَدَّنا بَصِيرَةً في نُصْرَتِهِ...
    در آن ميان زبير از همه در يارى على(عليه السلام) بصيرت بيشترى داشت.
    اين نكته هم شاهدى ديگر بر اين است كه طلب يارى حضرت فاطمه(عليها السلام)در همان روزهاى اوّل ربيع الأول بوده است، در واقع هجوم به خانه حضرت فاطمه(عليها السلام)در دو مرحله صورت گرفته است كه از آن به "هجوم مقدماتى" و "هجوم اصلى" تعبير مى شود.
    در هجوم مقدماتى، حكومت طاغوت تلاش كرد تا افرادى را كه در خانه حضرت فاطمه(عليها السلام)تحصّن كرده بودند خارج كند. به اين عبارت دقّت كنيد:
    أَتى عُمَرُ بنُ الخَطّاب مَنْزِلَ عَليّ(عليه السلام) وَفيه طلحةُ والزُّبَيرُ وَرِجالٌ مِنَ المُهاجِرينَ ...
    عُمَر بن خطاب به منزل على(عليه السلام) آمد و در آن جا، طلحه، زبير و گروهى از مهاجران بودند.[32]
    وقتى نيروهاى حكومت وارد خانه شدند زبير، شمشيرش را در دست گرفت و به سمت آنان حمله برد، در اين ميان، شخصى سنگ بزرگى را برداشت و به سوى زبير پرتاب كرد، سنگ به كمر زبير اصابت كرد، درد در تمام اندام او پيچيد و شمشير از دست او افتاد، شخص ديگرى، عباى خود را بر صورت زبير انداخت و همه دور زبير حلقه زدند و او را دستگير كردند و شمشيرش را بر سنگى سخت زدند و آن را شكستند.
    آرى، آن روز حكومت موفق شد تحصّن ياران حضرت على(عليه السلام)را بشكند و آنان را از خانه خارج كند.[33]
    بعد از چند روز "هجوم اصلى" واقع شد، در اين هجوم حكومت دستور آتش زدن خانه حضرت فاطمه(عليها السلام) را صادر كرد و مأموران هيزم زيادى آوردند، عُمَر خودش شعله آتش در دست گرفت و در آنجا آتش افروخت و حضرت فاطمه(عليها السلام) را ميان در و ديوار قرار داد و...
    اين مطلب مورد اتفاق همه تاريخ نويسان است كه هجوم مقدماتى كه ماجراى زبير هم در آن روى داده است در همان روزهاى اوّل ربيع الأول بوده است.
    آن سخنران در سخنان خود اشاره مى كند كه هجوم مقدماتى را قبول دارد و آن را در روزهاى اوّل ماه ربيع الأول مى داند، ولى آن سخنران به سخن سلمان (كه طلب يارى حضرت فاطمه(عليها السلام) را قبل از ماجراى هجوم اوّل آورده است) توجّهى نمى كند و ترتيبى را كه سلمان براى شرح آن حوادث داده است به هم مى ريزد.

    * نكته سوم
    شنيده ام كه عدّه اى گفته اند: "حضرت فاطمه(عليها السلام)چهل شب از مردم طلب يارى نمود و اين ثابت مى كند كه هجوم به خانه او، چهل شب بعد از رحلت پيامبر بوده است".[34]
    ولى اين سخن صحيح نيست، زيرا وقتى ما به كلام سلمان مراجعه مى كنيم مى بينيم كه او از چهل شب سخن نگفته است.
    به سخن سلمان توجّه كنيد:
    ثُمَّ اَتاهُمُ اللَّيْلَةَ الثَّالِثَةَ فَما اَتاهُ غَيْرُنا، فَلَمَّا رَاَى غَدْرَهُمْ وَ قِلَّةَ وَفَائِهِمْ لَهُ لَزِمَ بَيْتَهُ...
    سپس على(عليه السلام) شب سوم براى طلب يارى از آنان اقدام كرد، ولى غير ما چهار نفر، كسى به يارى او نيامد، پس وقتى على(عليه السلام)بىوفايى آن مردم را ديد به خانه اش رفت و به جمع آورى قرآن پرداخت.
    آرى، سلمان فقط سه شب طلب يارى حضرت فاطمه(عليها السلام) را گزارش داده است و اين سه شب در همان روزهاى اوّل ربيع الأول بوده است.[35]



نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۸: از كتاب روز هجوم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن