کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    فصل دو

      فصل دو


    خورشيد دارد طلوع مى كند، حَىّ نزد ابوسفيان مى آيد تا با او خداحافظى كند. آنها يكديگر را گرم در آغوش مى گيرند. ابوسفيان براى حَىّ سفر خوشى را آرزو مى كند.
    ديگر موقع حركت است، حَىّ و دوستانش سوار اسب هاى خود مى شوند و به پيش مى تازند.
    ابوسفيان خيلى خوشحال است. او كه تجربه دو جنگ با پيامبر را دارد با خود فكر مى كند كه در اين جنگ حتماً پيروز ميدان خواهد بود، او خيال مى كند كه پيامبر دو راه بيشتر ندارد:
    راه اوّل اين است كه براى مقابله با سپاه مكّه از مدينه خارج شود. در اين صورت، سپاه ابوسفيان، همه مسلمانان را قتل عام خواهد كرد.
    راه دوم اين كه پيامبر در خود شهر مدينه سنگر بگيرد، در اين صورت، سپاه مكّه با سختى كمترى روبرو خواهد شد و شايد براى ورود به شهر، حدود پانصد كشته بدهد، امّا سرانجام شهر را تصرّف خواهد كرد.
    اكنون فقط بايد نيروهاى زيادى را بسيج كرد، وقتى ما بتوانيم ده هزار جنگجو در سپاه خود داشته باشيم، حتماً پيروز اين ميدان هستيم.
    ? ? ?
    حَىّ با گروهى از دوستانش به سمت شمال مى روند. آنها خيلى سريع مى تازند، گويى خيلى عجله دارند. آنها مى خواهند قبل از اين كه خبرى به مدينه برسد سپاه بزرگ را آماده كنند.
    بعد از مدّتى آنها به سرزمين غَطفان مى رسند. قبيله اى بزرگ در آن سرزمين زندگى مى كنند كه همه آنها بت عُزّى را مى پرستند. سنگ صاف و سياه كه معبد بزرگى دارد و شتران زيادى براى او قربانى مى شوند. اين سنگ، الهه آفرينش است و همه هستى به دست او خلق شده است!!
    خيلى جالب است، يهوديان كه خود را يكتاپرست مى دانند مى خواهند از اين مردم براى نابودى اسلام كمك بگيرند.
    عُيَينه، رئيس اين قبيله است، وقتى به او خبر مى دهند كه گروهى از يهوديان براى ديدن او آمده اند، خيلى تعجّب مى كند، آخر كم اتّفاق افتاده است كه يك يهودى يكتاپرست به ديدار بت پرست بيايد.[10]
    ? ? ?
    عُيَينه از خيمه خود بيرون مى آيد و به مهمان هاى خود خوش آمد مى گويد و آنها را به داخل خيمه دعوت مى كند:
    ــ مهمانان عزيز! خيلى خوش آمديد.
    ــ شما مى دانيد كه محمّد، دين تازه اى آورده است. او مى خواهد آيين بت پرستى را از بين ببرد. ما مى خواهيم با كمك شما به جنگ او برويم تا نتواند بت ها را نابود كند.
    ــ شما ساليان سال ما را به خاطر عبادت عُزّى، سرزنش مى كرديد، حال چگونه شده است كه مى خواهيد از خداى ما دفاع كنيد؟ باور آن سخت است.
    ــ جناب عُيَينه! حق با شماست. ما قبلاً با بت پرستى نظر مساعدى نداشتيم، امّا وقتى مقدارى به مطالعات و تحقيقات خود ادامه داديم به نتايج تازه اى رسيديم.
    ــ عجب. خوب بعد از اين تحقيقات جديد، چه دستگيرتان شد؟
    ــ ما فهميديم كه دين شما بهتر از دين محمّد است. و اين سخن را به ابوسفيان گفته ايم و او به ما قول همكارى داده است. آيا شما هم به ما كمك مى كنيد؟ آيا نيروهاى خود را براى حمله به مدينه بسيج مى كنيد؟
    ــ من بايد قدرى فكر كنم. ما مدّت هاست كه با مردم مدينه، روابط خوبى داريم. در سال هاى قحطى، مردم مدينه به ما كمك زيادى كرده اند، حال ما چگونه به جنگ آنها برويم؟
    ــ جناب عُيَينه! شما بزرگ اين قبيله هستيد. شما بايد از عُزّى، دختر خداى خود حمايت كنيد. اگر دست روى دست بگذاريد، محمّد به معبد شما حمله خواهد كرد و دختر زيباى خدا را در آتش خواهد سوزاند!
    ــ باشد. ما به كمك شما مى آييم.[11]
    ? ? ?
    نگاه كن! حَىّ چقدر خوشحال است كه توانسته است اين قبيله را نيز با خود همراه كند. اكنون بايد به سوى قبيله هاى ديگر رفت. بايد همه آنها را تحريك كرد تا در اين جنگ شركت كنند.
    حَىّ مى خواهد سپاه بزرگى را تشكيل بدهد، سپاهى كه تا به حال، مردم حجاز نمونه آن را نديده اند. او ليست بلندى در دست دارد، او مى خواهد تا همه قبيله هاى بنى سُلَيم، بنى اَسد و... نيروهاى خود را براى حمله به مدينه بسيج كنند.
    حَىّ به زودى با سپاه ده هزار نفرى به سوى مدينه خواهد آمد. روزهاى سختى در انتظار مدينه است. پيامبر چگونه مى خواهد در مقابل اين سپاه بزرگ مقاومت كند.
    خدايا! تو خود، پيامبرت را يارى كن!
    همسفر خوبم! بيا به سوى مدينه برويم، حمله نظامى به مدينه حتمى شده است، ما بايد هر چه زودتر اين خبر را به پيامبر برسانيم.
    تا شهر مدينه راه زيادى داريم، فكر مى كنم سفر ما چند روز طول بكشد...






نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۲: از كتاب آرزوى سوم نوشته مهدى خداميان هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن