کتب دکتر مهدی خدامیان آرانی - سایت نابناک

سایت استاد مهدي خداميان آرانی

در حال بارگذاری

    ۲

      ۲


    نگاه كن! چقدر جمعيّت در كنار دروازه دولت جمع شده اند! عدّه اى هم به بيرون شهر آمده اند تا از شيخ كُلَينى استقبال كنند، اينان همان شيعيان بغداد هستند كه به استقبال شيخ آمده اند، اكنون زمان مناسبى است كه شهر، پايگاه علمى و فرهنگى تشيّع شود و بزرگ ترين "حوزه علميّه" در اينجا تشكيل شود و ميراثى ماندگار شكل گيرد، اين همان هدفى است كه شيخ كُلَينى به دنبال آن است، تا پيش از اين، عالمان شيعه چنين فرصتى را نداشتند كه در مركز جهان اسلام، اين چنين حضور پيدا كنند و به نشر تشيّع بپردازند، امروز بغداد، قطب جهان اسلام است، هر صدايى كه در اينجا بلند شود به گوش همه مسلمانان مى رسد، اينجا قلّه اى است كه همه آن را مى بينند.
    همراه با شيخ كُلَينى به سوى حرم امام كاظم و امام جواد(عليهما السلام)مى رويم، پس از زيارت به خانه اى كه براى شيخ آماده كرده اند مى رويم، اين خانه در كنار مسجد "بُراثا" قرار دارد، شيعيان علاقه زيادى به اين مسجد دارند و آن را بسيار مقدّس مى دانند، زيرا اينجا جايى است كه حضرت على(عليه السلام) در آن نماز خوانده است، آيا مى دانى اين ماجرا به 290 سال قبل برمى گردد؟ وقتى حضرت على(عليه السلام) از جنگ نهروان باز مى گشتند گذرشان به اين منطقه افتاد پس در اينجا نماز خواندند، بعدها شيعيان در همان مكان، اين مسجد را بنا كردند.
    پيش از اين هم، اين مسجد پايگاه شيعيان بود، چند سال قبل، دشمنان به اين مسجد هجوم بردند و عدّه اى از شيعيان را دستگير كردند و مسجد را با خاك يكسان كردند و بعد از چند سال، شيعيان بار ديگر مسجد را ساختند و آنجا را پايگاه خود قرار دادند.
    اكنون شيخ تصميم گرفته است تا در همين مسجد، درس و بحث را شروع كند، خوب نگاه كن! شيخ كُلينى، كتاب "كافى" را براى جوانانِ شيعه بازگو مى كند و آنان را با احاديث اهل بيت(عليهم السلام)آشنا مى كند، جوانان از سخنان او بهره مى برند. شيخ كُلينى براى نوشتن اين كتاب، بيست سال، زحمت كشيده است، او اين كتاب را در وطن خود نوشته است ولى اكنون آن را در اينجا براى جوانان بازگو مى كند.

    * * *


    همسفرم! مى دانم دوست دارى كه با "على بن محمّد سَمُرى" ديدار كنى، همان كه اكنون نائبِ خاص امام زمان است، تعجّب مى كنى كه چرا ما به ديدار او نمى رويم! فراموش نكن كه الآن اين حكومت در دست دشمنان است و ما نمى خواهيم براى نائب امام، دردسر درست كنيم، زيرا حكومت به دنبال اين است كه نائب امام را دستگير كند و زندانى نمايد، براى همين بايد تقيّه را مراعات كنيم.

    * * *


    از ايران خبرهايى به بغداد مى رسد، "آل بُويِه" در قسمتى از ايران به حكومت رسيده اند و به فكر فتح بغداد هستند، آل بُويِه، شيعه هستند و وقتى به حكومت برسند ديگر فشارها از روى شيعيان برداشته مى شود.
    اكنون مى خواهم از "بُويِه" برايت سخن بگويم، بُويِه، پيرمردى باصفا بود كه محبّت اهل بيت(عليهم السلام) را به سينه داشت، شغل او، ماهيگيرى بود و در "ديلم" زندگى مى كرد، منطقه كوهستانى گيلان در شمال ايران را "ديلَم" مى گويند. خدا به بويه، سه پسر داد، نام آنها را "على"، "احمد" و "حسن" نهاد.
    تو از من پرسى: در زمانى كه بيشتر مناطق ايران، سنّى هستند، چطور شد كه بُويِه شيعه شد؟ اگر به نقشه ايران خوب نگاه كنى مى بينى كه در شمال ايران، رشته كوه البرز كشيده شده است و عبور از اين كوهستان به سادگى امكان پذير نيست، در واقع ساحل درياى خزر، مكانى بود كه هر كس به آنجا پناه مى برد ديگر حكومت به سادگى نمى توانست او را دستگير كند، زيرا عبور سپاه از اين رشته كوه، بسيار سخت بود.
    در آن زمان، فرزندان حضرت فاطمه(عليها السلام) به دست حكومت به قتل مى رسيدند، در سال 170 هجرى يكى از نوادگان امام حسن(عليه السلام)به نام "سيّد يحيى" به ديلم پناه برد (يحيى بن عبد الله بن حسن بن حسن(عليه السلام)). او ادّعاىِ امامت كرد در حالى كه اين يك ادّعاىِ دروغين بود! به هر حال، مردم آن منطقه به او گرويدند، تفكّرات "زيديّه" در آن منطقه رواج پيدا كرد، "زيديّه" كسانى بودند كه "زيد" را امام پنجم مى دانستند (همان زيد كه فرزند امام سجاد(عليه السلام)بود)، آن ها بر اين باور بودند كه هر كس كه از نسل حضرت فاطمه(عليها السلام)باشد و دست به شمشير ببرد و قيام كند، امام است و چون "سيّد يحيى" دست به شمشير برده بود و ادّعاى امامت كرده بود، زيديّه او را "امام" مى دانستند. (زيديّه با شيعيان، فقط در اعتقاد به امام اوّل تا امام چهارم، مشترك هستند).
    پسران بويه، قوى هيكل و رشيد بودند، براى همين آنان در حكومت هاى محلى به عنوان سرباز حضور پيدا كردند و چون از خود رشادت نشان دادند به مقام فرماندهى رسيدند، "على" از طرف حكومت وقت به عنوان امير "كرج" انتخاب شد، او با كمك ياران خود (كه همه آنها اهل گيلان بودند)، توانست رشد كند و به فكر اين بيفتد كه قدرت را به دست بگيرد، اين سه برادر، فرزندانِ بويه بودند براى همين به آنان "آل بويه" يا "خاندان بويه" مى گفتند. آنها در سال 322 هجرى، شيراز را فتح كردند و آنجا را به عنوان پايتخت خود برگزيدند، "على" در شيراز ماند و برادرش "حسن" به سوى "اصفهان" و اطراف "قم" رفت و آن مناطق را فتح كرد، سپس خوزستان و كرمان نيز به دست "احمد" فتح شد.


نوشته ها در باره این

نظر شما

.شما در حال ارسال نظر براي ۲: از كتاب راه شیدایی نوشته مهدي خداميان آراني هستید

‌اگر مي خواهيد مطلب ديگري - كه ربطي به اين ندارد- براي من بفرستيداينجا را كليك كنيد.


عنوان این فیلد نمی تواند خالی باشد.
متن نظر شما
لطفا ایمیل خود را وارد کنید * این فیلد نمی تواند خالی باشد.لطفا ایمیل را صحیح وارد نمایید.
لطفا نام خود را وارد نمایید


ابتدای متن